آرامیس مشاور




علل گرایش به عرفان های نوظهور در گفت و گو با دکتر اصغرنژاد

امروزه شاهد افزایش گرایش نوجوانان و جوانان به عرفان های نوظهور هستیم. بررسی علل گرایش افراد از دیدگاه های مختلف، می تواند در شناخت آن ما را یاری رساند. بدین منظور با دکتر علی اصغر اصغر نژاد ، روان شناس و عضو هیات علمی انستیتو روان پزشکی ایران، گفت و گو کردیم که می خوانید.


عرفان های نوظهور و کاذب چه تعریفی دارند و مرز آنها با عرفان صوفیانه در چیست؟
شاید این مرز گنگ و مبهم باشد. وقتی ما به عارفانی مانند حلاج یا کسانی که در عرفان شناخته شده اند، مراجعه می کنیم، خود آنها ادعاهایی دارند که پذیرش آنها برای هر انسانی سخت و حتی غیرممکن است. مثلا حلاج می گوید: «من خدا هستم و در درون این لباس چیزی جز خدا نمی بینم.»
بنابراین ، بحثی که وجود دارد این است که این ادعا چقدر با دین و با باورهای مذهبی همخوان است . وقتی ما در مورد عرفان واقعی صحبت می کنیم و می خوانیم آن را با عرفان های نوظهور مقایسه کنیم، باید یک ملاک و تعریف درست از عرفان داشته باشیم. عارفان واقعی ائمه اطهار (ع) هستند، به طوری که ما می بینیم کسی خداترس از حضرت امیر (ع) نبوده است ، به طوری که امام درتمام اوقات زندگی اش به عرفان پرداخته است. حتی در هنگام شهادت در محراب نماز بوده است.
اما می بیینم برخی دروایش و برخی فرقه های کنونی و حتی قدیمی معتقدند که وقتی کسی به طریقت رسید، دیگر نیازی به شریعت ندارد، که همگی به نظر بنده، انحراف قلمداد می شوند. این موارد ریشه یک سری جریاتانی شده است.
این جریانات حداقل حاضر نیستند که مذهب را به عنوان یک شیوه زندگی بپذیرند و برای تامین معنویت خودشان (چون هر انسانی نیاز به معنویت دارد و این موضوع قابل انکار نیست) شروع می کنند به ایجاد قواعد یا شیوه هایی برای خودشان که ضمن پر کردن خلاء معنویت ، آن هم به صورت ظاهری، به اصطلاح از پایبندی به دین رها شوند. پس دو جریان برای پر کردن معنویت انسان وجود دارد؛ یکی از جریانات ، همان مذهب است که چهارچوب و اصول خود را دارد و دیگری جریاناتی است که گروهی برای خودشان درست کرده اند و این همان عرفان کاذب است.

علت گسترش عرفان های نوظهور را در چه می بینید؟
ما آمار درستی از روند گسترش این عرفان های نوظهور نداریم . همان طور که بیان شد، یکی از نیازهای اساسی انسان معنویت است. عوامل بسیاری در آن دخیل است. واقعیت این است که با افزایش طول عمر ، تعداد افراد بانشسته زیاد شده است. این افراد وقت زیادی دارند و برای پر کردن این وقت چون شرایط اجتماعی گاهی مهیا نیست تا انرژی خود را در امور خدا پسندانه صرف کنند. به سمت عرفان های نوظهور می روند. علت دیگر را می توان مسائل سیاسی دانست.

عرفان های نوظهور، معنویت خود را از کجا می آورند؟
عرفان های نوظهور خیلی از ارتباط نزدیکی با مواد مخدر دارد. مثلا شخصی حشیش مصرف می کند و تحت تاثیر مصرف این مواد، حالاتی تجربه می کند می کند که آنها را به نام تجربه معنوی ارائه می دهد. ما این مورد را در شاعران معاصر نیز می بینیم که بسیار تحت تاثیر مواد، ابیاتی اصطلاحاً معنوی می سرایند. پس برخی از این جریانات بسیار تحت تاثیر مواد مخدر هستند. برخی عارفان آمریکای جنوبی نیز حتی به صراحت بیان می کنند که باید برخی مواد مانند قارچ خاصی را برای دریافت تجارب معنوی مصرف کرد.
برخی نیز که کمی معتدل تر هستند ، با خواندن شعرها و تفسیر آنها، آن را گونه ای عرفان معرفی می کنند. این موارد باعث شبهه می شود و همین را در کشور خودمان به عنوان نوعی عرفان می بینیم. البته منکر نمی شوم که انسان ها می توانند حالات خاصی را تجربه کنند. ما طیفی داریم که در یک سر آن آدم های مذهبی و پایبند و یک سر دیگر آدم هایی هستند که از قبیل موارد استفاده ابزاری می کنند.
بعضی ها با استفاده از مواد مخدر سعی در تجربه حالات معنوی دارند و بعضی ها افراد مریضی هستند که به علت اختلالات روان پزشکی ادعاهای کاذب می کنند که این موارد را ما در بیمارستان های روان پزشکی مشاهده می کنیم. این افراد گاهی با چنان تاکیدی حرف های خود را بیان می کنند که ممکن است انسان های معمولی باور کنند.

مطالبی را که شما بیان کردید می توان جزء عوامل فردی دانست . آیا عوامل موقعیتی و اجتماعی هم در این گرایش موثر است؟
شرایط اجتماعی مزید بر علت است. برای مثال، اگر شرایط تاریخی را مرور کنیم ، مشاهده می شود که بعد از حمله مغول، مردم برای کاهش مشکلات خود و ناکامی ها به درون خود پناه بردند که این زمینه را برای به وجود آمدن فرقه های گوناگون فراهم کرد. در حال حاضر، بحران های اقتصادی، فقر و محرومیت کمک می کند تا افراد به این عرفان بیشتر گرایش یابند.

همان طور که می بینیم، در کشورهای هند که فقر و محرومیت زیادی دارد، این گونه عرفان ها بیشتر است. در ضمن، خیلی از این گرایش ها کارکرد اجتماعی دارد.
برای مثال، باور تناسخ در این فرقه ها کمک می کند تا برخی افراد به امور ناپسند روی نیاورند . پس این جریانات گاهی کارکرد کنترل افراد را دارد و می تواند جلوی جرم و بزه را بگیرد و این مسئله را ما در هند می بینیم. وقتی این افراد به کشورهای دیگر می روند، باعث ترویج این فکرها می شوند.

همان طور که بیان کردید، جوانان یکی از جامعه های هدف این فرقه ها است. به نظر شما، چه عواملی باعث گرایش جوانان به این عرفان ها شده است؟
کنجکاوی، هیجان طلبی، تنوع طلبی، تمایل به تغییر، تمایل به کشف کردن، تمایل به متفاوت و متمایز بودن ، چیزی برای گفتن داشتن، از دیگران فراتر رفتن، وقت زیاد داشتن، ترس، احساس خلاء بحران هویت و تمایل به تجربه کردن ویژگی های هستند که در نوجوانان و جوانان بیشتر است.
این عوامل باعث گرایش آنها به این فرقه ها می شود، به خصوص این عرفان ها حالت رمز و راز و پیچیدگی دارد که باعث افزایش انگیزه جوانان برای گرایش به این سمت می شود. هچنین، این جریانات مقداری در ورود جوانان سهل گیرانه تر هستند و در این محافل وجود افرادی از جنس مخالف و وجود جو ازادی برای بیان عقاید باعث گرایش بیشتر نوجوانان و می شود. بنابراین عوامل گوناگونی در این گرایش نقش دارد.

چه ویژگی هایی در این گروها و فرقه ها وجود دارد که افراد را به سمت خود می کشاند؟
آدم ها به علت گرایش ذاتی به معنویت به هر وسیله عرفان های جدید است. وقتی یک جریان به شما می گوید که می تواند آرامش به شما بدهد و خلاقیت، رشد، شکوفایی استعداد و در کل پر کردن احساس خلا را برای شما به ارمغان بیاورد، ممکن است هر کسی تقاضای این کالا را بکند ضمن این که برخی از تمرین ها مانند ریلکسیشن و یوگا که جوهره این فرقه ها است که می تواند آرامش به افراد بدهد. همبستگی گروهی، احساس حمایت ، تعلق و از این قبیل موارد نیز که در این گروه ها و فرقه ها موجود است، کمک می کند تا افراد به این عرفان های کاذب گرایش یابند.

پیش تر بیان کردید که این عرفان ها ادعای بالا بردن بهداشت روانی و آرامش افراد می کنند، آیا این فرقه ها می توانند بهداشت روانی افراد را تضمین کنند؟
بالاخره اگر افراد غذای سالمی نداشته باشند، هر چیزی را که به دست آورند مصرف می کنند. آنچه قطعاً بهداشت روانی افراد را تضمین می کند همان مذهب ریشه گرفته از حکم خداوند است. اما وقتی فردی به هر دلیلی سراغ این فرقه ها و عرفان ها می رود، گرچه در ظاهر و موقت مانند مصرف یک مسکن ، آرامشی به دست می آرود، اما به طور یقین در درازمدت نمی تواند آن آرامش دائمی را به دست آورد؛ زیرا جای آن باور و ایدئولوژی فطری انسان را پر نمی کند. بنابراین، در بلندمدت این عرفان های کاذب نمی توانند بهداشت روانی افراد را تضمین کنند.

منبع: پارسا همدانی، ماهنامه سپیده دانایی شماره 57