آرامیس مشاور




نظریه بندورا می تواند هم برای والدین مفید باشد و هم اولیای مدرسه

همه دارای اختیار و ارداه هستیم

درک چگونگی آموختن رفتارهای تازه یکی از جذاب ترین و در عین حال ، ریشه ای ترین زمینه های تحقیق در روان شناسی بوده است که پیشینه نظریه پردازی درباره آن به قرن ها پیش باز می گردد. آلبرت بندورا با نظریه یادگیری اجتماعی (Social Learning) خود به پرسش هایی مهم در روان شناسی پاسخ گفت که اکنون پس از چند دهه، به یکی از پایه های روان شناسی نوین بدل شده است. البته او در سال های اخیر، نام رویکرد خود را از یادگیری اجتماعی به شناختی اجتماعی (Social cognitive) تغییر داده است، اما هنوز نظریه او به ویژه در ایران بیشتر به همان نام قدیم خود شناخته می شود.

نظریه یادگیری اجتماعی چیست؟

بارزترین جنبه نظریه بندورا این است که یادگیری می تواند به جای تقویت مستقیم، از طریق مشاهده نیز انجام گیرد. البته بندورا اهمیت تقویت مستقیم را به عنوان عاملی موثر بررفتار انکار نمی کند، بلکه آنچه او انکار می کند این است که رفتار تنها از طریق تقویت مستقیم آموخته شود و یا تغییر یابد. به نظر بندورا، آموزش رفتارهای جدید ، بیشتر از آن که از طریق تقویت مستقیم و یادگیری کلاسیک رخ دهد، از طریق الگوسازی از روی رفتارهای دیگران رخ می دهد. الگوگیری یعنی مشاهده رفتارهای یک الگو و بعد تکرار کردن رفتار تا امکان اکتساب پاسخ های جدید فراهم شود.
این نوع یادگیری که به یادگیری مشاهده ای (observation learning) معروف است، یکی از موثرترین و فراگیر ترین روش های یادگیری رفتاری است. بندورا سه الگوی پایه از یادگیری مشاهده ای تعریف می کند:
1- الگوی زنده، که مستلزم به نمایش گذاشتن یا انجام دادن یک رفتار توسط فردی واقعی است؛
2- الگوی آموزشی کلامی، که مستلزم توصیف و توضیح یک رفتار است؛
3- الگوی نمادین، که مستلزم رفتار شخصیت های واقعی یا ساختگی در کتاب ها، فیلم ها، برنامه های تلویزیونی یا رسانه های آنلاین است.
در مورد یادگیری مشاهده ای ، معروفترین پژوهش های بندورا آزمایش با عروسک بوبو است. عروسک بوبو یک بادکنک بزرگ تخم مرغی است که با ضربه هایی که به آن زده می شود تعادلش را حفظ می کند و به زمین نمی افتد. بندورا در آزمایش خود ، که در آن به مطالعه پرخاشگری در کودکان می پرداخت، از تعدادی کودک پیش دبستانی به عنوان آزمودنی بهره برد و آنها را به سه گروه تقسیم کردند:
گروه اول به تماشای فیلمی پرداختند که در آن افرادی به بازی های پرخاشگرانه و خشن با عروسک بوبو می پرداختند.
گروه دوم به تماشای فیلمی پرداختند که در آن بازی های خنثی و غیر خشن با عروسک بوبو انجام می شد.
و در نهایت گروه سوم گروه کنترل بود و هیچ فیلمی برای آنها به نمایش گذاشته نشد. پس از مشاهده فیلم کودکان سه گروه فرصتی یافتند تا با عروس بوبو بازی کنند.
نتایج نشان داد که کودکان رفتارهایی را که مشاهده کرده بودند یاد گرفته بودند و از آنها تقلید می کردند . همچنین، رفتار پرخاشگرانه گروه اول به طور معناداری از رفتار پرخاشگرانه گروه دوم و گروه کنترل بیشتر بود.

متغیرهای موثر بر یادگیری مشاهده ای
بر پایه این یافته ها و نتایج تحقیقات دیگری که بندورا و همکارانش انجام دادند، بندورا به گسترش نظریه یادگیری اجتماعی خود و نقش یادگیری مشاهده ای و سرمشق گیری بر رفتار و یادگیری پرداخت. او معتقد است یادگیری مشاهده ای متاثر از چهار عامل مهم است:
1- فرایند توجه: برای این که رفتاری از یک الگو یا سرمشق آموخته شود ابتدا آن الگو باید مورد توجه قرار گیرد. ظرفیت حسی شخص، توجه انتخابی او و ویژگی های الگو می تواند برفرآیند توجه تاثیر بگذارد.
2- فرایندهای یادداری یا به یادسپاری: بندورا معتقد است رفتارهای افراد تنها در صورتی تحت تاثیر رفتار مشاهده شده خواهد بود که آنها بتوانند چیزی را که مشاهده کرده اند به یاد بیاورند. عوامل متعددی می تواند در یادداری فرد تاثیر گذار باشد، اما قابلیت بازیابی بعدی اطلاعات و عمل کردن براساس آن در یادگیری مشاهده ای اهمیت فراوان دارد.
3- فرایندهای بازسازی یا تولید رفتار: این فرآیندها تعیین می کند آنچه یادگرفته شده تا چه اندازه به عملکرد تبدیل می شود. پس از آن که فرد به مدل توجه کرد و اطلاعات را به حافظه سپرد، زمان انجام گرفتن واقعی رفتار مشاهده شده فرا می رسد. در این مرحله، اگر مشاهده نتواند به هر دلیلی رفتار مشاهده شده را بازسازی کند ، یادگیری مشاهده ای اتفاق نیفتاده است.
4- فرایندهای انگیزشی: سرانجام، برای موفقیت یادگیری مشاهده ای فرد باید انگیزه کافی برای تقلید از رفتار مشاهده شده داشته باشد. در نظریه بندورا، تقویت دو نقش عمده در یادگیری مشاهده ای ایفا می کند: یکی این انتظاری در فرد ایجاد می کند مبنی بر این که اگر مانند الگو رفتار کند تشویق خواهد شد؛ و دوم این که نقش مشوق را برای تبدیل یادگیری به عملکرد خواهد داشت.

خود – نظم دهی رفتار
طبق نظر بندورا، «اگر اعمال تنها با پاداش ها و تنبیه های بیرونی تعیین می شدند مردم شبیه به بادبادک عمل می کردند و هر لحظه تغییر جهت می دادند تا خود را با عواملی که بر انها تاثیر می گذارد وفق دهند» بندورا معتقد است که رفتار آدمی عمدتاً خود-نظم داده شده (Self-regulated) است. منظور از خودنظم دهی «تولید و هدایت اندیشه ها، هیجان ها، و رفتارها توسط خود به منظور رسیدن به هدف» است.
از جمله مواردی که فرد از یادگیری مشاهده ای می آموزد معیارهای عملکرد است که می تواند پایه ای برای ارزشیبابی شخصی فرد یا همان خودنظم دهی باشد. اگر عملکرد شخص در یک موقعیت معین با معیارهای او هماهنگ یا از آن بالاتر باشد، ان را مثبت ارزیابی می کند و اگر پایین تر از معیارهای باشد، آن را منفی ارزشیابی می کند. البته اگر معیارهای شخص بسیار بالا باشد می تواند به صورت منبعی از ناراحتی برای او درآید. بندورا معتقد است معیارهای سخت برای ارزشیابی از خود، در شکل های افراطی، به واکنش های افسردگی، دلسردی مزمن، احساس بی ارزشی و بی هدفی می انجامد. کار کردن بر روی هدف هایی که بسیار دور یا بسیار دشوار هستند، می تواند مایوس کننده باشد. بنابراین ، هدف های دارای درجه دشواری متوسط برانگیزاننده تر و ارضا کننده ترند.

خود - کارآمدی
علاوه بر معیارهای عملکرد درونی شده، کارامدی شخصی یا خود – کارامدی (Self- efficiency) نیز نقش مهمی در رفتار ایفا می کند. خود-کارآمدی عبارت است از : «اعتقاد یک نفر به قابلیت های مورد نیاز برای مدیریت وضعیت های مختلف» . به نظر بندورا، این باور، عامل تعیین کننده چگونگی تفکر، رفتار و احساس افراد است و از منافع مختلف از جمله موفقیت ها و شکست های خود فرد، مشاهده موفقیت و شکست دیگران، و تشویق کلامی سرچشمه می گیرد.
نقش خود – کارآمدی
تقریباً همه افراد می توانند تشخیص دهند که چه هدف هایی دارند، چه چیزهایی را می خواهند تغییر دهند و به چیزهایی می خواهند دست پیدا کنند. با وجود این، اغلب افراد قبول دارند که به مرحله عمل رساندن این برنامه ها کار ساده ای نیست. بندورا معتقد است که خود-کارامدی هر فرد، نقش عمده ای در چگونگی رویکرد و نگرش او به هدف ها، وظایف و چالش ها دارد و می تواند تقریباً بر همه چیز، از حالات روانی فرد گرفته تا رفتارها و انگیزه هاهی او، تاثیر داشته باشد. او همچنین افرادی را که دارای حس قوی خود-کارآمدی هستند این طور توصیف می کند:
• به مسائل چالش برانگیز به صورت مشکلاتی که باید برآنها غلبه کرد، می نگرند.
• به فعالیت هایی که در آنها شرکت می کنند، علاقه زیادی نشان می دهند.
• در قبال علایق و فعالیت هایشان تعهد بیشتری دارند.
• به سرعت بر حس یاس و ناامیدی خود چیره می شوند.
افرادی که حس خود-کارآمدی ضعیفی دارند نیز دارای خصوصیات زیر هستند:
• از کارهای چالش برانگیز اجتناب می کنند.
• عقیده دارند که شرایط و وظایف مشکل، خارج از حد توانایی و قابلیت آنهاست.
• روی ناکامی های شخصی و نتایج منفی تمرکز می کنند.
• به سرعت اعتماد خود را به قابلیت ها و توانایی های شخصی تان از دست می دهند.

سمیه بهجت پناه، کارشناس ارشد روان شناسی