آرامیس مشاور




دخترهای ابدی

این سالها سن ازدواج دختر ها افزایش یافته است. آیا دلیل ازدواج در سنین بالا منطقی است؟
آمارها می گویند سن ازدواج در کشورمان روز به روز بالاتر می رود. این را دیگر احتمالاً هر کسی در هر جای ایران می داند. اما نکته جزئی تری که در این آمارها وجود دارد این است که سرعت افزایش سنین ازدواج در دخترها از پسرها بیشتر است. چیزی که آن قدر جمعیت شناس ها را نگران کرده است. که پیشنهاد می کنند «همسن گزینی» در جامعه ترویج پیدا کند تا دخترهای باقی مانده به سن تجرد قطعی یا چهل و پنج سالگی نرسند. اما پشت بالاتر رفتن سن ازدواج دخترها چه دلایلی پنهان است؟ اصلاً مجرد ماندن آنطور که کلوپ های اینترنتی دخترهای مجرد می گویند خوب است یا آن طور که پدر و مادرها اصرار دارند بد؟ برای اینکه جواب های دقیقی به این سئوال ها بدهیم، در این زمان از یافته های تحقیقی بومی خودمان مخصوصاً یک پژوهش ملی که توسط مرکز امور زنان و خانواده ی نهاد ریاست جمهوری در سال 85 و 86 انجام شده است استفاده کرده ایم.

در تحلیل هر پدیده ی اجتماعی که این سال ها در کشورمان اتفاق می افتد، پای گذار از سنت به مدرنیته در میان است. یعنی اگر با دید نکته سنجانه به دلایل بالاتر رفتن ازدواج دختران نگاه کنید، حتی در شخصی ترین دلیل ها، پای ارزش های جامعه مدرن وسط است. به زبان آدمیزاد، این جامعه ما از قالب های سنتی اش بیرون می آید و به دنیای مدرن می پیوندد، در همه ی بخش های زندگی ما از جمله بالا رفتن سن ازدواج تأثیر گذاشته است. دلایلی که دخترها به خاطر آن ازدواج نمی کنند دلایلی است که در دنیای سنتی معنایی ندارد. پس کلی ترین دلیل بالا رفتن سن ازدواج دختران همین دوران گذاری است که ما در آن به سر می بریم یا خواندن دلایل جزئی تر بیشتر متوجه قضیه می شوید. این چند دلیل مهم ترین دلیل بالا رفتن سن ازدواج دختران است.
1)فعلاً می خواهیم درس بخوانیم
تحصیلات دانشگاهی یکی از مهم ترین دلایل تأخیر سن ازدواج در دختران است. این سال ها که در دانشگاه به اصطلاح باز شده است و هر کسی به صرف کنکور دادن می تواند وارد دانشگاه شود، این دلیل دخترهای بیشتری را در برمی گیرد. آمارها هم نشان می دهد در بین دختران مجرد یا میانگین سنی 28 سال دخترانی که تحصیلات دانشگاهی دارند بیشترند.
2) کو شوهرخوب؛
دختران مجردی که اصرار بر مجرد ماندن دارند و سن ازدواج راسال به سال بالاتر می برند بیشتر براین باورند که پیدا کردن فرد مناسب برای ازدواج کار خیلی سختی است. «میزان درآمد» ،«تحصیلات بالا» و«داشتن یک شغل خوب» سه معیاری است که دخترهای مجرد با سن بالا به هیچ وجه از آنها کوتاه نمی آیند بعضی وقتها معیارهایی که برای این «فرد خوب» در ذهن دختر ها ردیف شده است. آن قدر بالا بلند و بلند پروازانه است. که بیشتر به یک وسواس فکری شبیه است تا ملاک هایی برای ازدواج. البته انصاف این است بگوییم میزان بالای ازدواج های ناموفق و کم شدن گزینه های انتخاب هم در این سخت گیری بی تأثیر نیست.
3) همه مردها از یک کرباسند؛
دختران مجرد با سن بالا اعتماد کمتری به جنس مرد دارند شاید پشت این بی اعتمادی، غیر از تجربه های ناموفقی که آن را از زن های دیگر درمورد مردها شنیده اند شکست یا شکست های عاطفی و شکل گرفتن یک باور منفی در مورد مردها یا بزرگ شدن در یک خانواده پرآشوب که پدر نقش خودش را خوب ایفا نکرده است وجود داشته باشد. به هر حال دخترهای مجرد به نسبت دخترهای متأهل همسن شان اعتماد کمتری به مردها دارند.
4) ازدواج فرصت سوزی است
بیشتر دخترهای مجرد با میانگین سنی 28 سال، اعتقاد دارند با ازدواج کردن فرصت تجربه کردن شغل با تحصیلات عالی را از دست می دهند، بنابراین اولویت زندگی شان را چیز دیگری غیر از ازدواج قرار می دهند.
5) ازدواج آزادی ام را می گیرد
دخترهای مجرد بیشتر از دخترهای متأهل همسن شان، عقیده دارند با ازدواج بسیاری از آزادی های دوران مجردی از بین می رود،آنها ترجیح می دهند حالا حالا ها از آزادی یا شاید کم بودن مسئولیت های دوران مجردی استفاده کنند و در دام تأهل گرفتار نشوند.
 آیا این دلایل ازدواج نکردن منطقی است؟
درست است همه دلایلی که دختران برای ازدواج نکردن می آورند ربطی به ارزش های دوران مدرن دارد یا لااقل از تبعات آن است، آیا این معنایش این است که این دلایل منطقی هستند؟ بیایید یک بار دیگر بادیدی چالشی به این دلیل ها نگاه کنیم.
 ازدواج در تقابل با تحصیلات نیست.
این درست است که هنوز در بخشی از جامعه سنتی ما، دختران به محض ازدواج کردن مجبورند دور ادامه ی تحصیل را خط بکشند، یادتان باشد تقریباً همان قدر که دخترها دغدغه تحصیلات دارند و به روز شده اند، پسرها هم همین وضعیت را دارند. بنابراین این که ازدواج مانع درس خواندن شود یا نه بیشتر از همه به یک توافق دو طرفه وابسته است، البته مدیریت کردن مسئولیت های همسری و مسئولیت های دانشجویی به هر حال تکلیفی است که از قبل باید برای آن برنامه ریزی کرد. نشانه هایی از این نوع نگاه در دانشجوهای دختر نسل چهارمی که راحت تر در سن دانشگاه ازدواج می کنند و کنارش ادامه تحصیل هم می دهند، این سال ها دیده می شود، اما تعدادش آن قدر نیست که آمارهای کلی را جابه جا کند.
 شوهر خوب وجود دارد باید پیدایش کنی
درست است ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی هر فردی است که باید همه جوانب را در نظر بگیرد و فرد مورد نظر را انتخاب کند، گذاشتن معیارهای بلند پروازانه غیرواقعی، فقط باعث سرخوردگی و از دست دادن گزینه های مناسب می شود. انجام مشاوره های پیش از ازدواج با گزینه هایی که معیارهای نسبی دارند هم می تواند به شما اطمینان خاطر دهد مورد مناسب را انتخاب کرده اید وابسته بودن پسرهای نسل فعلی به خانواده هم غیر از بخش مالی اش که دلایل واضح اقتصادی دارد، افسانه ای است که دختر های مجرد آن قدر آن را به هم گفته اند که خودشان آن را باور کرده اند.
 همه مرد ها از یک کرباس نیستند.
این که شما تجربه خوبی در یک رابطه عاطفی ناموفق با یک مرد داشته اید دلیل این نیست که همه مردها از یک کرباس اند و غیر قابل اعتمادند. ضمن این که در اتفاقات هر رابطه ای هر دو نفر دخیل اند و همه ی تقصیرها فقط به عهده مردها نیست، با مشاوره گرفتن از یک روان شناس یا مشاوره خانواده با تجربه می توانید ریشه این بی اعتمادی را در خودتان کشف و به تدریج بر ان غلبه کنید. ممکن است ریشه این بی اعتمادی به رابطه شما با پسرهای همسن و سال تان بر نگردد و پای خانواده پدری وسط باشد.
 ازدواج هم یک قاچ از زندگی است
بعضی از دختران مجرد جوری در مورد فرصت های دیگر زندگی شان حرف می زنند انگارکه پیشرفت کاری یا پیشرفت تحصیلی کل دایره زندگی شان را فرا گرفته است و با ازدواج هم این دایره فرو می پاشد. در صورتی که ازدواج هم مانند کار یا تحصیلات یا فعالیت های اجتماعی یک قاچ از دایره زندگی است که باید برایش وقت گذاشت و برنامه داشت.
 ازدواج آزادی را نمی گیرد، مسئولیت می آورد.
این که ازدواج چه قدر از آزادی های دوران مجردی شما را بگیرد، بیشتر از همه به نگرش های فردی که با او زندگی می کنید بستگی دارد. احتمالاً بیشتر از سلب آزادی های تان از مسئولیت های دوران ازدواج می ترسید. مسئولیت هایی مثل مدیریت خانه، فرزندپروری و احتمالاً مشارکت در کسب درآمد. اما راستش را بخواهید در دنیای واقعی این مسئولیت ها برای هر زنی وجود دارد و با ادامه دادن تجرد در خانه پدری بیشتر دارید به زندگی فانتزی بدون مسئولیت تان پروبال می دهید.
مگر مجرد بودن چه پیامد هایی دارد؟
قبل از هر چیز باید گفت به هر حال مجرد ماندن هم یک سبک زندگی است که می توان آن را تا آخر عمر سالم اداره کرد و همه جمله هایی که تا این جا در نوشته آمده، به این معنا نیست که ازدواج کردن یا نکردن معیاری برای خوب دانستن یا بد دانستن خودمان است. به زبان ساده تر دخترها نباید فکر کنند اگر سن بالایی دارند تا به حال ازدواج نکرده اند بنابراین دختر بدی هستند و حق ندارند حال خوبی داشته باشند. این تبعات روان شناختی در واقع به این خاطر این جا آمده است که تصویر دقیق تری از مجرد ماندن ابدی داشته باشید. این تبعات را دختران مجرد هموطن خودمان گفته اند. دخترانی که در سن بالا سی و سه سالگی قرار داشتند و بعضی به سن تجرد قطعی یعنی چهل و پنج سالگی رسیده اند.
o احساس تنهایی و انزوا
معمولاً آدم ها افراد مشابه خودشان را پیدا می کنند و با آنها دوست می شوند. هر چه سن دختر های مجرد بیشتر شود تعداد آدم های هم دغدغه خودشان کمتر می شود و کمتر می توانند دوستان مشابهی پیدا کنند برای همین احساس تنهایی و انزوا بیشتر از همه حس ها در دختر های مجرد با سن بالا گزارش شده است.
o احساس بی انگیزگی و پوچی در زندگی
برای زن ها در پیوند بودن با دیگران، یکی از مهم ترین دغدغه های زندگی است وقتی آنها حس می کنند نشده یا نتوانسته اند یکی از پررنگ ترین شکل های این پیوند با همسر را به دست بیاورند، احساس پوچی و بی معنایی در زندگی را تجربه می کنند. حسی که احتمالاًمردهای مجرد کمتر به آن دچار می شوند.
o محرومیت از تجربه ی مادری
در ذهن هر دختری تجربه کردن حسی که بدنش به طور طبیعی برای آن برنامه ریزی شده است. یعنی تجربه مادری، از همان ابتدای بچگی به شکل یک آرزوی دست یافتنی وجود دارد. شکل مشروع و سالم تجربه مادری فقط با ازدواج به دست می آید. تجربه ای که دخترانی که به سن تجرد قطعی می رسند تا آخر عمرشان از آن محروم اند. البته قرار گرفتن در شغل هایی که نقش مراقبت کنندگی در آن خیلی پررنگ است مثل مربی مهد کودک یا پرستار می تواند لااقل بخشی از این تجربه را برای دختران مجرد فراهم کند.
o محدودیت های تجرد
دخترانی که به سن تجرد قطعی می رسند دو راه برای شیوه ی زندگی دارند: یا باید در نقش دختر خانواده باقی بمانند و در خانواده پدری زندگی کنند یا به صورت مستقل در خانه مجردی در نقش دختر خانواده به طور معمول محدودیت ها بیشتر از نقش همسر است چون برای یک دختر پدر به نسبت شوهر احتمالی متعلق به یک نسل است و در مورد نقش زن ها و آزادی های شان سنتی تر فکر می کنند، در مورد تشکیل زندگی مستقل مجردی هم متأسفانه نگرش های جامعه حتی در شهرهای بزرگ این سبک زندگی را پر از حاشیه و استرس می کند.


پاشا شایان /کارشناس ارشد روان شناسان بالینی