آرامیس مشاور




استفاده بهینه از گوش ها

چرا ما به خوبی به حرف ها و صحبت های اطرافیان و به ویژه همسرمان گوش نمی دهیم؟
ما از طریق حواس چندگانه تحت تاثیر دنیای بیرون قرار می گیریم و آن را به درون می بلعیم. گوش های ما یکی از این حواس هستند که به طور اختصاصی برای دریافت نوعی از امواج تکامل یافته اند که با آن صدا می گویند. ما صداها را می شنویم بدون اینکه بتوانیم مانع شنیدن آنها شویم مگر آنکه در گوش هایمان چوب پنبه فرو کنیم. انسان های اولیه هم مثل حیوانات می توانستند از خودشان صدا تولید و از طریق این صداها با دیگری ارتباط برقرار کنند. وقتی انسان اولیه مشغول ساخت ابزار بود، صدای باد، صدای پرندگان یا حتی دریا را می شنید ولی وقتی همسرش از درون غار فریاد می زد که بیا غذا حاضر است، او به این صدا گوش می داد و برایش صدای دریا و چیزهای دیگر تفاوت داشت، چون پیامی برای او به همراه داشت و باعث می شد عملی انجام دهد: «رفتن به سوی غار و خوردن احتمالا پیتزای اولیه»

ما با گوش های خود صداهای زیادی را می شنویم ولی فقط به بعضی از آنها دقیق گوش می دهیم و حتی آنها را به خاطر می سپاریم. بله، مغز ما اینجا وارد عمل می شود. او بیمار ننشسته است تا هر صدایی را با اهمیت تلقی کند و به هر چه می شنود فکر کند و یا جواب دهد. البته او به خواست ما عمل می کند ولی برای چیزهایی وقت می گذارد که ما از او می خواهیم. چیزهایی که دوست دارد بشنود یا برای او لازم است که بشنود. صحبت های همنوع قطعا یکی از چیزهایی است که بشر به شنیدن آن علاقه مند بوده است. ولی چه شد که انسان اولیه به کلمات نیازمند شد؟
حتما صداها و علایم اشاره برای رساندن منطور او کافی نبودند. او حتما می خواست دقیق تر حرف بزند تا دیگری منطور او را بفهمد. ما انسان ها پس از هزاران سال زندگی، به کلماتی که دست یافته ایم تا مقصود خود را دقیق تر بیان کنیم و شاید گوش هایمان را تیزتر کرده ایم تا مقصود دیگری را دریابیم، ولی به نظر می رسد هنوز خیلی وقت ها نمی توانیم دیگری را خوب درک کنیم. اینجاست که این سوال پیش می آید که ایراد کار کجاست، از گوشهای ما یا از مغز من؟


متهم کیست؟


شاید برای شما پیش آمده باشد که دلتان بخواهد به حرف های کسی گوش دهید ولی نتوانید حواستان را جمع کنید و دقیق به حرف ها او گوش دهید. شاید یکی از علت های آن این است که ما انسان ها در درون با خودمان حرف می زنیم. بله ما در درون ساکت نیستیم و مرتب با خود حرف می زنیم. حالا شما بگویید وقتی دو نفر با شما حرف می زنند چطور می توانید به صدای هر دو نفر به دقت گوش دهید؟ اگر بخواهید صدای یک نفر را برای گوش دادن انتخاب کنید، کدام را انتخاب می کنید؟
اگر هنگامی که دوست یا همسرتان با شما در حال گفتگوست، شما هم با خودر در حال گفتگو باشید، به صدای کدام یک با دقت گوش می کنید؟ شاید پاسخ شما، هر دو باشد. شما به هر دو گوش می دهید اما به طور جسته و گریخته!


رمز برنده شدن
اگر ما بتوانیم به صدای درون خود توجه کمتری داشته باشیم، آن وقت می توانیم به صحبت های دیگری توجه کنید. اما آیا ممکن است صحبت های درون حاوی موضوعات مهم تر و حتی دستورات مهم تری باشد؟ به این مثال ها توجه کنید:
وقتی همسایه بهاره با او صحبت می کرد بهاره در ذهنش داشت می گفت:«غذا دیر شد، چرا تمام نمی کند، چطوری به او بگویم کار دارم، چرا اینقدر صحبت می کندو ....»
وقتی علی از سرکار بر می گردد و همسرش می خواهد با او حرف برزند، علی با خود می گویند: «حتما می خواهد باز سیر تا پیاز ماجرای امروز را تعریف کند، کاش می شد تمام کند تا روزنامه ام را بخوانم، این کنترل کجاست تا حداقل تلویزیون را روشن کنم؟»
وقتی سمیه برای نازنین از مهمانی خوب دیروزش صحبت می کرد، نازنین در فکر بود که بعد از تمام شدن داستان سمیه چه چیزی را برای او تعریف کند تا او را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد.
وقتی شهرام و سهراب در حال بحث درباره سیستم های پیشرفته کامپیوتری هستند، هرکدام در فکرند که چه بگویند تا از دیگری کم نیاورند و دانش و اطلاعات خود را به حد کافی به یکدیگر بکشند.
خوب، حالا شما بگویید وقتی این همه مسائل برای صحبت کردن با خود داریم، چطور می توانیم به دیگری گوش دهیم.
آیا بهتر نیست یک بار در خلوت بنشینم و به این گفتگوهای درونی خوب گوش کنیم و مسائل پیرامون آنها را حل کنیم تا موقع گوش دادن به دیگری مزاحم نباشد؟ آیا بهتر نیست بدبینی هایمان را بررسی و اگر درست یا غلط است، تکلیف خود را با آن فرد برای یک بار روشن کنیم؟ و آیا بهتر نیست وقتی فرصت گوش کردن به صحبت های دیگری را نداریم، بتوانیم این موضوع را بیان کنیم تا مجبور به گوش دادن نباشیم؟
این گونه عوامل ذهنی باعث می شود که ما به طور دقیق و با اصطلاح فعال به صحبت های دیگران گوش ندهیم. ولی اگر ذهن آرامی هم داشته باشیم، فارغ از گفتگوهای درونی، باز برای گوش دادن فعال علاوه بر دقیق گوش دادن، چیزهای دیگری هم لازم است و آن سعی در درک گفته های گوینده است برای امتحان، یک بار هنگام گوش دادن به صحبت های کسی، صدای او ضبط کنید و بعد با دقت به صدای ضبط شده او گوش دهید. آیا تمام کلماتی که فکر می کردید شنیده اید
همان هایی هستند که در هنگام شنیدن مجدد می شنوید؟ شاید متعجب شوید که بعضی کلمات را برای بار اول نشنیده بودید. حتی ممکن است متوجه شوید برداشتی که بار اول از صحبت هایش داشتید برای بار دوم ندارید. این اتفاق بسیار معمول است و به همین دلیل است که ما بسیاری از مواقع همدیگر را درک نمی کنیم. مغز ما به طور طبیعی حرف های دیگران را تفسیر می کند ولی متاسفانه تفسیرهای او در مواقع زیادی درست نیست. چاره چیست؟
به طور خلاصه، گوش دادن، راهی برای دریافت اصوات بیرون است. دنیای بیرون پر از پیچیدگی ها و ابهامات است. این پیچیدگی شامل دنیای درون انسان های دیگر هم می شود. بنابراین هیچ وقت نمی توانیم مطمئن باشیم که آنچه را شنیده ایم به خوبی درک کرده ایم، مگر آنکه برای آن تلاش کنیم. اگر ارتباط نزدیک با اطرافیان و به ویژه همسرتان، خانواده و دوستان خود را درک کنید، وقت بیشتری برای گوش دادن و درک کردن آنها صرف کنید.


عاطفه غیاث فخری /کار شناس ارشد روان شناس
گردآوری : مرکز مشاوره روان شناسی روان شناسی