آرامیس مشاور




هدایت پنج نیاز اصلی، برای ایجاد عشق در زندگی زناشویی

آیا سطح نیازهایتان با هم هماهنگ هستند؟
خداوند در وجود ما انسان ها موهبت انگیزه و علاقه به برقراری روابط با انسان های دیگر را قرار داده است. ما انسان ها در ارتباط با دیگران به دنیال ارضای نیازهایمان هستیم . دکتر ویلیام گلاسر، روانپزشک و صاحب نظریه «انتخاب» اعتقاد دارد : یکی از انگیزه های ما انسان ها از برقراری روابط با دیگران ، ارضای نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن و تعلق، قدرت، تفریح، آزادی و بقاست.

نیاز به قدرت را در سناریوی زن و شوهری می توانیم ببینیم که برای تصمیم گیری حتی در مورد بخت غذا با هم تا حد جنگ مبارزه می کنند. نیاز به بقا شکایت های زیادی از همسران را به خود اختصاص می دهد و معمولاً این جمله را از زوج می شنویم که می گویند: برای من خرج کردن اسان است و همسرم در خرج کردن بسیار محتاطانه عمل می کند. آنها که کمتر ریسک می کنند و در دارایی های خود حسابگری دارند، نیاز به حس بقا و یا زنده ماندن بالاتری دارند. نیاز به تفریح در زوجی بارز است که از یادگیری و آموختن لذت می برند و در کنار یکدیگر به راحتی می خندند. تفاوت در نیاز به ازادی، تلاش زن و شوهری را نشان می دهد که یکی بر قانون خانواده و چارجوب آن تاکید می کند و دیگری به دنبال درهای بازی است که او را به سمت دنیای شخصی و فردی اش هدایت کند و انگار از بودن در دنیای خانوادگی اش احساس اسارت می کند و دوست ندارد توسط گروها و یا خانواده و یا هر چیز شبیه آن محدود شود. نهایتاً مهمترین نیاز، نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن است و معمولاً در بین همسران ممکن است شدت این نیاز متفاوت باشد . در کلینیک های بهداشت روانی و مشاوره خانواده همسرانی دیده می شوند که از کمبود محبت و عشق و دیگری از زیادخواهی محبت شریکش رنج می برند. این نیز تفاوت در نیاز دوست داشتن است و البته کم نیستند همسرانی که به علت تفاوت در نیاز «بودن با دیگران» و وقت گذراندن با دوستانشان با هم اختلاف دارند؛ یکی می خواهد افراد زیادی دور و برش باشند و دیگری تنهایی را ترجیح می دهد و این ناشی از تفاوت آنها در نیاز به احساس تعلق است.
با توجه به آنچه گفته شد، می توانید تصویری از نیازهایتان در ذهن خود داشته باشید. تاکنون اندیشیده اید که کدام یک از این نیازها در شما قوی تر است؟ تاکنون دقتت کرده اید که در روابط با دوست، همسر یا معشوق چقدر تفاوت این نیازها مشهود است؟ یکی به دنبال فرار از محدودیت است و دیگری می خواهد از قوانین گروهی و خانوادگی پیروی کند و این تفاوت در نیاز به ازادی را نمایان می کند . یکی می خواهد راهبری کند و قدرت نشان دهد و دیگری دنباله روی را دوست دارد و البته داستان زمانی رقابتی میشود که هر دو بخواهند رهبری کنند. کسی از دوران نوجوانی اش و از زمانی که استقلال یافته به راحتی خرج می کرده است ، خود را به خطر می سپرده و کمتر به سلامتی اش می پرداخته و دیگری به دنبال حفظ جان و مالش بوده اشت، چرا که نیاز به بقا و زنده ماندن در او قوی تر بوده است. کسانی هستند که معمولاً نمی خندند و تنها زمانی که دیگران می خندند و خوشحال اند، آنها نیز خوشحال می شوند. انگار نیاز کمی به تفریح دارند و کمتر از اموختن لذت می برند و کسانی هم هستند که هر لحظه زندگی برایشان نکته ای آموختنی دارد و به راحتی شادی را تجربه می کنند. روشن است که دسته دوم نیاز بیشتری به تفریح و شادی دارند.
برخی ممکن است آنقدر نیاز به دوست داشتن را تجربه کنند که برای ارضای این نیاز بسیار عشق بدهند و وقتی در دریافت آن از سمت کسانی که این در انها با شدت کمتری است ناکام می شوند، با خصومت و افسردگی پاسخ می دهند. عده ای هم بدون اینکه نیازی به نزدیک شدن داشته باشند، دوست دارند آدم های زیادی دوروبرشان باشد، گویی با انها احساس تعلق می کنند.
با توجه به تمام ویژگی هایی که گفته شد، می توانیم پی ببریم که ما انسان ها نیازهای متفاوتی داریم و تمام آنچه گفته شد نشان دهنده تفاوت در شدت نیازهای انسان هاست، بنابراین نمی توان هیچ انسانی را به خاطر داشتن شدت نیازش و یا میل کمتر به نیازی سرزنش کرد. همانطور که نمی توان کسی را به خاطر ترجیح غذای بر غذای دیگر سرزنش کرد ، به دلیل اینکه نیازها در ژن ما تعبیه شده اند و ترجیح نیازی بر نیاز دیگر فقط تصمیمی است که ژن ها گرفته اند و تعبیه فیزیولوژیکی بدن ماست. بنابراین نمی توان کسی را به خاطر ژن هایش مورد بازخواست و سرزنش قرار داد!
اما در انیجا این سوال پیش می آید که با توجه به شدت گوناگون نیازهای انسان ها، پس چگونه کنار یکدیگر زندگی کنیم؟ برای زندگی کردن و احساس عشق در کنار یکدیگر ، کافی است همواره چند راهکار را به کار ببندید:
1- ابتدا خود را بشناسید و شدت نیازهای مختلف را در خود تعیین کنید: با خود فکر کنید کدام نیاز در شما قوی تر است و کدام نیاز از شدت کمتری برخوردار است.
2- قدم دوم شناخت نیازهای دوست، همسر و نامزدتان می باشد. باید با کمک خودش به شدت نیازهایش پی ببرد.
3- نکته ای در این جا وجود دارد این است که هر چقدر شما و همسر آینده تان در شدت نیازهای بقا، دوست داشتن و تفریح به هم شبیه باشید، شانس موفقیت شما در ازدواج بیشتر است و هر چقدر در نیاز به ازادی و قدرت متفاوت باشید کمتر با مشکلات روبه رو می شوید. اما بهترین تناسب نیازها برای ازدواج، نیاز به دوست داشتن و نیاز متوسط برای بقا و نیاز کم به قدرت و آزادی و نیاز بالا برای شادمانی می باشد. بنابراین اگر هنوز دست به انتخاب نزده اید، در قدم سوم پس از شناخت یکدیگر ، کسی را انتخاب کنید که از لحاظ شدت نیارهایش با شما متناسب باشد.
اما این سوال پیش می آید که اگر انتخاب کرده باشید و یا دوست دارید با کسی ادواج کنید که اتفاقاً بسیار متفاوت با شماست، باید چه کار کنید؟
راه حل آن بسیار ساده است ؛ با یکدیگر گفت و گو کنید. خود و همسرتان را در دایره ای به نام زندگی مشترک تصور کنید. توجه کنید اگر شدت نیاز به قدرت در زوج بالا باشد، نمی توانند با یکدیگر گفت و گو کنند و هر دو یکدیگر را سرکوب می کنند و در شدت بالای نیاز به ازادی فرار را برقرار ترجیح می دهند، زیرا دایره خود چارچوبی برای آنها شمرده می شود، بنابراین سعی نکنید همدیگر را از دایره خارج کنید، بلکه برای با هم بودن اصرار بورزید و در مورد نیازهایتان گفت و گو کنید. در مورد کارهایی که می توانید برای ارضای نیازهای طرف مقابلتان انجام دهید گفت و گو کنید و یا کارهایی که دوست دارید همسر شما برای ارضای نیازهای شما انجام دهد. به جای تکیه کردن بر اختلاف سلیقه ها ، بر چیزی تکیه کنید که تعارض شما نیست؛ بر توانمندی ها و کارهایی که می توانید برای ازدواجتان انجام دهید، تکیه کنید. مزیت این روش این است که شما در کنار همسرتان راه می روید و دنیای او را تجربه می کنید و اجازه می دهید او هم کنار شما راه رود و دنیای شما را تجربه کند. شما نیز به دنبال کنترل همسرتان نیستید و، بلکه به دنبال کنترل رفتار خودتان هستید. نمی خواهید همسرتان مانند شما فکر کند، مانند شما عشق بدهد و مانند شما بخواهد تصمیم گیری کند و یا حتی پس انداز کند.
می توانید با توجه به منفعت ازدواجتان، زمانی را برای ارضای نیاز به تعویق بیندازید و همسر شما هم چنین می کند، زیرا این قرار دادی است که با یکدیگر در دایره گفت و گو منعقد کرده اید. شما با یکدیگر عهد بسته اید به نیازهای یکدیگر یکدیگر و ارضای آن توجه کنید و این واقعیت را پذیرفته اید که با یکدیگر متفاوت هستید ازدواج یعنی گذشتن از خودخواهی و منیت و این بدین معناست که وقتی ازدواج می کنید تصمیم گرفته اید جایی از خواسته ها و نیازهایتان بگذرید و زمانش را خوب می دانید. هر چند به دنبال این شیوه تفکر ازدواج شما بهترین محل ارضای خواسته های شما می شود و در نهایت، رسیدن به احساس آرامش هدیه ای است که دریافت می کنید. فقط در این صورت است که می توانید بودن با یکدیگر را تجربه کنید و این می تواند تجربه عشق را برای شما به ارمغان آورد. عشق می تواند در زندگی شما با اندیشه و احساس خودتان خلق شود.


راضیه جلوانی- دانشجوی دکتری مشاوره خانواده