آرامیس مشاور




اثرات و پیامدهای روان شناختی عشق ناکام

زجر عشقی کشیده ام که مپرس
شکست عشقی می تواند برای هر فردی ضربه ای بزرگ محسوب شود. حتی ممکن است، فرد همه امیدها، آرزوها و رویاهایش را از دست بدهد و مدتی طول بکشد تا بتواند به روحیه قبلی خود باز گردد. در این مقاله به اثرات و پیامدهای روان شناختی ناشی از ناکامی و ضربه عشق پرداخته ایم.
شاید بتوان گفت مهم ترین پیامد ناکامی در عشق، تجربه فرایند سوگ است. در واقع وقتی فرد در عشق دچار ناکامی می شود، همانند کسی است که به تازگی عزیزانش را از دست داده است. در این هنگام فرد مراحلی از سوگواری را تجربه می کند که شامل ضربه روانی و انکار، خشم (چون دیگران را مقصر می داند و گاهی نسبت به خود خشم دارد و خود را سزاوار این سختی می داند)، چانه زنی، افسردگی و در نهایت پذیرش است.

جان بالبی، روان شناس نامی و سردمدار نظریه دلبستگی، معتقد است در هنگام سوگواری برای فرد از دست رفته، چهار مرحله طی می شود:
• کرختی یا اعتراض؛ که با ناراحتی و ترس و اضطراب همراه است و ممکن است چند روز یا چند ماه طول بکشد.
• میل به دیدار و جستجوی فرد از دست رفته؛ که در آن اشغال ذهنی درباره فرد از دست رفته، بی قراری، گریستن و خشم برای چند ماه وجود دارد.
• آشفتگی و یاس؛ که شامل بی قراری و احساس بیهودگی، کناره گیری، درون گرایی و تجدید مکرر خاطرات است.
• تجدید سازمان؛ که در این مرحله با توسل به الگوها و افراد جدید سوگواری پایان می یابد و جای خود را به خاطرات خوب می دهد.
جالب آن که در فقدان ناشی از مرگ عزیزان (مانند اعضای خانواده) فرآیند سوگ با رفتار حمایتی نزدیکان تسهیل می شود، اما در فقدان ناشی از فروپاشی روابط رومانتیک چنین حمایتی نه تنها دیده نمی شود، بلکه عمدتاً فرایند سوگ این افراد توسط خانواده و نزدیکان جدی تلقی نمی شود و گاهی خود فرد نیز با اجتناب هیجانی یا درگیری شدید با فقدان، تجربه واقعی و دردناک سوگ را تحریف می کند. اما بدون تردید، عاشق ناکام سوگوار است و در وهله اول باید این سوگ را پذیرفت و فرآیند سوگواری را تسهیل کرد. افراد وقتی با این تجربه تلخ روبه رو می شوند،با اتکای شدید و پایدار بر مکانیزم های دفاعی فرایند سوگ را مختل می کنند؛« ولی غمی که در اشک ها بیرون ریخته نمی شود، دیگر اعضای را به گریه وا می دارد.»
از طرفی، هلن فیشر در کتاب اندام شناسی عشق نشان می دهد وقتی شخصی عاشق می شود، در مغز او مواد شیمیایی معینی چون دوپامین ، نوراپی نفرین و سروتونین ترشح می شود که مرکز لذت مغز را برمی انگیزد و هیجانات شدید و مثبتی را در او به وجود می آورد. با این تفاسیر قابل پیش بینی است که در نتیجه ناکامی عشقی، عملکرد مرکز لذت افت می کند و هیجانات منفی افزایش می یابد.
به بیانی دیگر، همان طور که آغاز یک رابطه توام با حس پذیرش و هیجان های مثبتی از قبیل شادی ، سرخوشی، عشق و لذت است؛ پایان یک رابطه نیز عموماً توام با احساس طردشدن و فقدان و هیجان های از قبیل اضطراب، خشم، غم، حسادت، ناامیدی و تنهایی است.
علاوه بر مطالب بیان شده برخی از شایع ترین اثرات و پیامدهای ناشی از این رویداد نیز به اختصار در زیر آمده است:
پرخاشگری: این حالت می تواند ناشی از پایین آمدن آستانه تحمل فرد باشد. بدین گونه که با کوچک ترین محرکی، واکنش های انفجاری و حاکی از خشم نشان می دهد؛ حتی گاهی این خشم متوجه خود فرد می شود و به صورت رفتارهای خودآزاری و خودزنی بروز می کند.
بی اعتمادی: افرادی که در عشق ضربه خورده باشند معمولاً شدیداً شوکه و عصبی می شوند. تعجب می کنند آیا می توانند به قسمت دیگری از زندگی خود اعتماد کنند یا نه، چون این فقدان قضاوت خود آنها را هم زیر سوال برده است.
بی تفاوتی : بی اعتنایی و کناره گیری پیامد دیگری است که رواج قابل توجهی دارد و ناشی از آن است که فرد ناامید می شود و میل به زندگی را از دست می دهد و از طرفی گاهی چون معتقد است در ایجاد این مشکل کنترلی نداشته است، دچار حس درماندگی خواهد شد.
اختلال در سازگاری: ممکن است ناکامی در عشق به علت استرس بالای آن، فرد را به اختلال سازگاری (انطباقی) مبتلا کند. اختلال سازگاری عبارت است از علائم احساسی یا رفتاری بیش از اندازه در پاسخ به یک موقعیت استرس زا که فرد نمی تواند آن طور که انتظار می رود با اتفاق پیش امده ، سازگاری کند، به صورت خلاصه، در این مواقع فرد قدرت سازگاری خود را از دست می دهد.
انتظار برای آینده نامعلوم: از دست دادن کسی که دوستش دارید، خلایی سنگین در دل شما باقی می گذارد. این عذاب باعث می شود انتظار روزهایی را بکشید که زندگی برای تان آسان تر شود و گاهی اوقات ، حتی بعد از سال ها زندگی مجردی ، همچنان امیدوار می مانید طرف تان بازگردد.
استفاده مفرط از مکانیسم های دفاعی: ممکن است فرد برای رهایی از اضطراب ناشی از واقعه، به استفاده مفرط از مکانیسم هاس دفاعی همچون دلیل تراشی، سرکوب و انکار دست بزند، که گرچه در کوتاه مدت مفید است . در درازمدت خودشان اضطراب از خواهد بود.
آسیب دیدگی روانی شکست عاطفی براساس نظریات و پژوهش های صورت گرفته در دختران بیشتر از پسران است. البته لازم به توضیح است که اثرات و پیامدهای منفی ضربه عشقی از فردی به فرد دیگر متفاوت است. آنچه باعث این تفاوت می شود، معنا و دلیلی است که افراد مختلف برای خود می آورند؛ برای یک نفر ممکن است معنایش این باشد که «شاید صلاح این بوده» یا «خوب دیگر او نخواست تا با من بماند.» اما برای دیگری این معنا را می دهد که «چون من دوست داشتنی و خواستنی نیستم، نخواست با من باشد» یا «من آدم بی کفایتی هستم که نتوانستم عشقم را نگه داریم». اینها یک سری تصورات بنیادین هستند.
اگر معنای نهفته ای که در ذهن فرد هست، با یک بار منفی و یک ارزیابی منفی درباره خود همراه باشد، وقتی جواب رد می شنود یا در یک رابطه شکست می خورد و ناکام می شود، این هویتش است که زیر سوال می رود. هر قدر هویت به شکل رود، احتمالا این فرد بیشتر به هم خواهد ریخت.


پارسا همدانی، کارشناس ارشد بالینی