آرامیس مشاور




گفتاری در باب علل بی سرانجامی عاشقانه ها

دگر از تو جوابی نشیدم
عشق و فقدان دو روی یک سکه هستند، بی تردید هر رابطه ای با مرگ یا جدایی خاتمه می یابد و تجربه ی عشق به رویارویی اجتناب ناپذیر فقدان می انجامد. افراد در سراسر زندگی خود عشق و فقدان را تجربه می کنند. هر چند فقدان عموماً به از دست دادن معشوق به دنبال مرگ یا بیماری جدی در نظر گرفته می شود، گاهی فقدان بدون مرگ معشوق نیز رخ می دهد و فرایند سوگ تجربه می شود. در این مقاله به یافتن تعریقی از ناکامی در عشق و حالت های مختلف آن پرداخته ایم. 

 

یکی از شایع ترین و عمیق ترین تجربه های فقدان و سوگ را می توان در ناکامی ناشی از فروپاشی روابط رومانتیک و عمدتاً عشق رومانتیک دید. واقعیتی که در تاریخ ادبیات انسان آشکار و انکار ناپذیر، اما به همان اندازه در تاریخ ادبیات پژوهشی، مبهم و کم رنگ است. در حالی است که تجربه ی فرایند سوگ ناشی از فروپاشی روابط رومانتیک، مانند فرایند سوگ در دیگر انواع فقدان است. اما فقر ادبیات پژوهشی در این زمینه حاکی از نادیده گرفتن چنین فقدانی است. به نظر می رسد پژوهشگران و متخصصین بالینی نیز مانند دیگران، فقدان ناشی فروپاشی روابط رومانتیک را نادیده گرفته اند . هاروی و میلیر (2000) اظهار می کنند فقدان به معنای عام در ادبیات پژوهشی غالباً ناشی از مرگ است، در حالی که فقدان در روابط رومانتیک عمدتاً ناشی از خاتمه ی رابطه، حداقل توسط یکی از طرفین است.

برای اولین بار ریچارد روز (1999) نشانگان ضربه عشق را معرفی کرد، نشانگان ضربه عشق، مجموعه علائم و نشانه های شدیدی است که پس از فروپاشی یک رابطه ی رومانتیک بروز می کند، زمان زیادی به طول می انجامد و عملکرد فرد را در زمینه های متعدد (تحصیلی، اجتماعی و حرفه ای ) مختل می کند و واکنش های غیر انطباقی را به دنبال دارد.
این ناکامی در عشق انواع مختلفی دارد؛ گاهی ممکن است به دلایل اجتماعی و فرهنگی؛ مانند تضاد طبقاتی و سنی زیاد عاشق و معشوق و در حالی که همچنان به هم علاقه مند و نیازمندند. مجبور شوند از یکدیگر فاصله بگیرند و این روابط و تجربه ها را قطع کرده و همدیگر را فراموش کنند. این تصمیم گرچه به خواست هر دو طرف صورت می گیرد، به نوعی اجبار اجتماعی و فرهنگی است.
گاهی نیز دو نفر به یکدیگر عشق می ورزند و یک رابطه ی دو سویه بین آنها وجود دارد اما به دلایل وجود نفر سوم مجبور به جدایی می شوند این گونه جدایی ها بسیار غم انگیز است. چرا که یک فرد سوم باعث جدایی این دو نفر برخلاف میل و اشتیاق آنهاست. معمولاً این فرد سوم والد یکی از آن دو نفر است که با پافشاری و مخالفت خود آنها را مجبور به جدایی می کند.
گاهی اوقات نیز دو نفر عدم از داشتن یک ارتباط کوتاه مثلاً چند ماه، به این علت که یکی از طرفین به این نتیجه رسیده است که آنها نمی توانند در زندگی زناشویی موفق باشند، تصمیم می گیرند از همدیگر جدا شوند، اما همچنان علاقه عاطفی بین آنها وجود دارد و فقدان نیز احساس می شود. البته ناکامی در عشق ممکن است به شکل های دیگری نیز روی دهد که در هر صورت احساس فقدان تجربه می شود.
به طور کلی می توان گفت پژوهش های محدودی بر روی فرایند فروپاشی روابط عشقی و پیامدهای ناشی از آن صورت گرفته است. در حالی که این مسئله به طور فراوان به خصوص در دوره نوجوانی و جوانی تجربه می شود و پیامدهای گسترده ای بر زندگی شخص دارد.


حمید امیری /کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
گردآوری: مرکز مشاوره روان شناسی آرامیس