آرامیس مشاور




دنیا را از نگاه بچه ها ببین

حرف های خواندنی روان شناسان رشد در باره دنیای بچه ها
زمانی نه چندان دور، بسیاری فکر می کردند که کودک لوح سفیدی است که محیطش به طور مطلق تعیین می کند که چه شخصیت و رفتاری در آینده داشته باشد. اما خیلی زود این ایده شکست خورد و کودک انسان نشان داد که نه تنها منفعل نیست بلکه در فرایند گرفتن اطلاعات محیطی بسیار هم فعال است. امروزه اغلب کارشناسان بر این باورند که طی کردن مراحل رشد و آنچه کودک در هر یک از مراحل رشد خود به دست می آورد هم به محیط آن ها و هم به «رسش» آن ها ربط دارد. رسش به معنی آمادگی زیستی است که مبتنی بر نقشه ژنتیکی هر فرد است.

محیط، هر چیزی را در اطراف کودک شامل می شود؛ اشیاء رنگ ها، صداها، آدم ها، مهمانی ها، ابزاری های دم دست، اسباب بازی ها، رفتار والدین ، غذاها ، میزان آزادی عملی که به او داده می شود، همسالان ، مادربزرگ و پدربزرگ، خواهر و برادر، برنامه های تلویزیون، بازی ها، رایانه و حتی این که والدینش چطور راه می روند یا قاشق در دست می گیرند. اما کودک در برابر محیطی که در آن قرار می گیرد گیرنده ای منفعل نیست. کودک در مراحل مختلف رشد خود، بسته به این که چقدر توانمندی هایش رشد یافته باشد و به قول روان شناس ها در چه سطحی از رشد تکاملی باشد، اطلاعات محیطی را به سبک خاص خود می گیرد و پردازش می کند.

باید منتظر آمادگی زیستی هم ماند
آمادگی زیستی به توانمندی های کودک بر می گردد و به این که مغزش تا چه حد تکامل لازم را برای پردازش سطح بالاتری از اطلاعات به دست آورده باشد. فرض کنید بخواهید مفاهیم ریاضی را برای کودکی توضیح بدهید. در دو سالگی، او به اندازه ای زبان بلد است که بتواند کلام شما را دریابد، اما آمادگی زیستی او به قدری نیست که مفهوم جمع و تفریق را درک کند ، هر قدر هم که با استفاده از شکلات و کیک و میوه آن را در عمل به او نشان بدهید. در عوض در هفت سالگی ، می تواند ببینید که او نه تنها توضیحات شما را درک می کند ، بلکه در محاسبه تعداد ستاره هایش یا امتیازهایش یا مقدار شکلات هایش از آن استفاده می کند. اما در این سن، او درکی از جدول ضرب ندارد، چون مفاهیم جدول ضرب را نمی توان با چند زردآلو یا سیب نشان داد و بیشتر مفاهیمی هستند که به تفکر انتزاعی وابسته اند ، یعنی کودک باید بتواند در ذهنش ، مفاهیمی را پردازش کند که ان ها را روبه روی خود نمی بیند. حدستان درست است، آمادگی زیستی کودک 7 ساله به اندازه ای نیست که بتواند ضرب و تقسیم را پردازش کند.
آنچه در آمادگی زیستی بسیار اهمیت دارد این است که فرایندی است که با رشد کودک، روبه جلو حرکت می کند و ناگهانی نیست. همچنین، اگر چه به اعتقاد برخی ، می توان با فراهم کردن محیطی غنی تر، به کودک کمک کرد که تا حدی آمادگی زیستی سریع تری داشته باشد، باید منتظر ماند تا کودک مراحل لازم را طی کند. تکرار روزانه اطلاعاتی که کودک آمادگی زیستی کافی برای پردازش آنها ندارد بی نتیجه است. در هر مرحله کودک باید همان مرحله را به خوبی بگذراند، تا بتواند وارد مرحله بعدی شود و به اصطلاح ، پیش نیازهای لازم برای مرحله بعد را با خود داشته باشد. هر مرحله، نیازها و قابلیت های خاص خودش را دارد.

درون و بیرون در کنار هم
توجه به اهمیت محیط و آمادگی زیستی در کنار هم، طی سالیان ، نظام های آموزشی را بسیار تغییر داده است. کودک انسان آدم بزرگ در ابعاد کوچک نیست، بلکه ویژگی های خاص خودش را دارد و با رشد و تحول سریعی که دارد، ماه به ماه و گاه حتی روز به روز ، توانمندی هایش تغییر می کند، از مرحله ای به مرحله دیگر می رود و قابلیت پردازش اطلاعات را در سطح بالاتری به دست می آورد. کودک انسان درست مانند دانشمند به کشف دنیای اطراف خود، طبقه بندی اطلاعات، بازنگری و اصلاح آن ها و به دست آوردن اصول کلی برای زندگی مشغول است . او یافته هایش را بارها و بارها آزمایش کرده ، اصلاح می کند و دانسته هایش را در مورد موقعیت های مختلف گسترش می دهد، حتی اگر شما متوجه این فرایند نشوید. سهیم شدن در فرآیند کشف فکری کودکان بسیار لذت بخش است، شنیدن تفکرات آن ها می تواند بسیار شیرین و در عین حال باعث تعجب باشد. در سنین پایین با مشاهده دقیق و در سنین بالاتر با حرف زدن با ان ها، در فرآیند تفکر و پردازش کودک سهیم شوید و از اعجاب و خلاقیت آن لذت ببرید. گاه مهم نیست افکارش همگی درست باشند، بلکه فرآیند تفکر و آنچه در تفکر او وجود دارد مهم تر است.

از اولین لحظه های تولد

کودک انسان وقتی پا به زندگی می گذارد، بیشتر مجموعه ای از بازتاب های طبیعی را در رفتار خود دارد که البته برای او ضروری است، چون به او کمک می کند شیر بخورد ، توجه مادرش را جلب کند و در مجموع ، زنده بماند.
طی سال اول، کودک کم کم به سمت رفتارهایی می رود که دیگر بازتاب های طبیعی نیستند، بلکه برخی رفتارهایی هستند که او یک بار به طور تصادفی انجام داده و به دلیل نتیجه ای که داشته، دوباره آن را تکرار می کند، مانند مکیدن انگشت. همچنین در همین دوران متوجه می شود که روی محیط اطرافش تاثیر دارد: وقتی پاهایش را تکان می دهد، زنگوله بالای گهواره به صدا در می آید؛ وقتی رویش را از شکلک های پدر بر می گرداند، پدر بازی را عوض می کند.

بعد از یک سال زندگی
سال دوم زندگی مان کشف کردن است، دورانی پر از اطلاعات گوناگون محیطی که باید بررسی شوند. بنابراین ، کودک انواع و اقسام رفتارها و حرکات را انجام می دهد . او حتی باید توانمندی های خود را بسنجد . خیلی از کارهای ابتدایی که به نظر ما پیش پا افتاده هستند، برای کودک بسیار دشوارند. الان، ما به راحتی می توانیم چیزی را ببینیم ، دستمان را به سمت آن ببریم، ان را برداریم، از دست دیگر کمک بگیریم ، بچرخیم و آنچه را برداشته ایم جای دیگری بگذاریم . اما برای کودک، هر کدام از این مراحل، هماهنگی زمانی حرکت دادن بدنش و استفاده بهینه از دستانش، خود پروژه ای به حساب می اید که باید جزئیات آن را با تمرین کشف کند و مهارت های لازم را طی مراحل رشد به دست بیاورد. کودک اگر در محیطی غنی از محرک باشد، به طوری که در عین این که استراحت و آرامش کافی دارد، برای پردازش محیط اطرافش دائم از حواسش و البته مغزش کمک بگیرد و نیز آزادی عمل کافی برای استفاده از اعضای بدنش داشته باشد، گنجینه ای غنی را پایه مراحل بعدی رشد خود خواهد ساخت. کودکی که بی توجه به اینکه چقدر اطراف ممکن است کثیف شود، با ازادی که والدین به او داده اند، هر جور دوست دارد غذا می خورد، تنوع مزه ها را تجربه می کند، مواد مختلف را با دست خودش لمس می کند و انواع حالت های گرفتن قاشق را امتحان می کند شاید در همان ابتدا به سبک بزرگ ترها غذا خوردن را نیاموزد، اما دنیایی از اطلاعات را به طور ضمنی کسب می کند که در آینده بسیار به دردش می خورد. این اطلاعات روی مهارت های حرکنی و هوش او موثر خواهد بود.

دو سالگی، دنیای متفاوت کودکان

همین که کودک بتواند مسائل ساده اطرافش را دیگر به طور ذهنی حل کند، یعنی مثلا بدون اینکه نیازی به آزمون و خطا داشته باشد، ناگهان کشف می کند که می تواند چهار پایه کوچکش را از حمام بیاورد و به کمک آن صندلی بالا رود تا از شکلات های روی میز بردارد، مرحله تازه ای در زندگی او و البته والدینش آغاز می شود. کوچولویی که تا دیروز بسیار پذیرا بود، حالا می تواند کشف کند، راه حل پیدا کند و والدینش را به چالش بکشد. آغاز دورانی شیرین اما سخت برای والدین. فکر می کنید برای کودک چگونه است؟ او تازه یاد گرفته راه برود، بنابراین برای جابه جا شدن دیگر نیازی به کسی ندارد. دنیای در دسترس او حسابی گسترده تر شده و در کنار آن، او دیگر یاد گرفته حرف هم بزند. قابلیتی فوق العاده که به او امکان آشنا شدن با دنیایی کاملا شگفت انگیز ، پر از نکته هایی برای آموختن و قوانینی برای کشف کردن. معمولاً در این سن اتفاقات دیگری مانند آموزش استفاده از سرویس بهداشتی و از شیرگرفتن هم می افتد که زندگی پر از استرسی را برای کودک به همراه خواهد داشت. این همه برای یاد گرفتن است.

همه چیز تازه و اعجاب آور است
کودک انسان در قالب بازی، بخش غالب اطلاعات را از محیط می آموزد و آموخته های خود را به چالش می کشد و اصلاح می کند.
تلویزیون را روشن می کنید و می بینید مستندی در مورد یک موجود تازه کشف شده دارد پخش می شود. چون جنگلی انبوه را نشان می دهد ، می فهمید که با یکی از موجودات گرمسیری که در جنگل های بارانی زندگی می کنند طرف هستید. دوربین روی درخت ها موجودی با دم بلند نشان می دهد، پس به احتمال زیاد به خانواده میمون ها شباهت دارد. پوشیده از مو و دارای چشمانی درشت است ، بنابراین یک پستاندار است. خیلی تعجب نمی کنیدچرا؟ چون تمامی اطلاعات را از قبل داشتید، فقط یک گونه تازه از میمون های جنگل های گرمسیری را به اطلاعات قبلیتان افزودید. اما اگر هیچ وقت میمون ندیده بودید چه؟ اگر اصلاً نمی دانستید پستانداران چه موجوداتی هستند و چه شکلی هستند چه؟ اگر قبلاً هیج جنگلی را ندیده بودید؟ ان وقت کوهی از اطلاعات تازه مقابلتان قرار می گرفت. همین موجود اگر ناگهان با زبان اشاره صحبت کند، روی تخم هایش بخوابد یا بال هایش را باز کند، توجه شما را بسیار به خود جلب خواهد کرد.

چه اتفاقی در مغز کودک می افتد؟
انسان ها از همان دوران کودکی ، مشغول جمع اوری اطلاعات محیطی و جای دادن آن ها در طبقه بندی های خاصی در مغز خودش است. وقتی با چیزی تازه رو به رو می شود، قبل از هر چیزی به طبقه بندی ها و اطلاعاتی که از قبل در مغزش دارد رجوع می کند. اگر دقیقاً مطابق اطلاعات قبلی باشد، ان را می شناسد و در واقع، شاهد دیگری به اطلاعات قبلی می افزاید و آن ها را تایید می کند . اما وقتی با اطلاعات قبلی جای می گیرند یا باید طبقه تازه ای برای آن ها در مغزش باز کند. بدین ترتیب، اطراف خود را کشف می کند. هر چه بزرگ تر می شویم، طبقه بندی های بیشتر و بزرگ تری از اطلاعات در مغز خود داریم. به همین دلیل هم موارد کمتری برایمان کاملاً جدید محسوب می شود. اما فکر کنید برای اولین بار می خواهید به غواصی بروید: لباس غواصی، تنفس با کپسول اکسیژن، تجربه ماندن زیر آب و سکوت زیر آن همه و همه تازه و هیجان انگیز و البته، در مواردی ترسناک اند. برای کودک اما موارد زیادی در زندگی به همین اندازه ناشناخته، هیجان انگیز و البته تا حدی ترسناک است.

سه تا شش سالگی، دوران خیال پردازی ها و دنیای بدون ناممکن

در سنین قبل از مدرسه کودک با روش هایی مانند تقلید و بازی های خیالی، برای تکرار آنچه یاد گرفته استفاده می کند. در واقع ، مجموعه ای به دست آورده از اطلاعات را دائم تکرار و مرور و آن ها را اصلاح می کند. به همین دلیل، او باید بارها و بارها با قیچی اشکال مختلف را بچیند تا در این کار ماهر شود. باید چندین بار ظرف مایه ژله را هم بزند، تا بالاخره اطلاعات لازم را جمع اوری کند. او در بازی هایش می تواند یک چمدان را قطار، صندلی را کشتی و مداد را عصای جادویی ببیند. همین توانایی به او کمک می کند دنیایی بسیار بزرگ تر و غنی تر برای مرور دانسته هایش داشته باشد. کودکانی که این دوره را به خوبی می گذرانند و جای کافی برای خیال پردازی دارند، در واقع، موقعیتی خوب برای تقویت توانمندی های خود دارند. نباید فراموش کرد که والدین ، همراهی آن ها، عکس العملی که دارند و احساس حمایتی که به کودک منتقل میکنند سهمی بسزا در این مرحله از رشد دارد.

طبیعت و امکان غنی ترین تجربه های کودکی
وقتی والدین می داند که فرزندشان ، در واقع، در حال محک زدن دنیای اطراف و جمع اوری اطلاعات است، او را از این کار باز نمی دارند، بازی های او را کودکانه و بیهوده تلقی نمی کنند و در عوض، با فراهم اوردن امکان خلاقیت و تجربه های تازه، به او در این فرآیند کمک می کنند. مثلا کودکی که با دو صندلی و یک لحاف یک خانه مخفی ساخته می تواند بازی در قایق، دریای طوفانی، جنگل افتابی و تماشای ستاره ها در بیابان را در همان خانه ساده تصور کند. البته تجربه طبیعت از نزدیک بسیار تاثیر عمیقی بر او خواهد گذاشت. کودک به محض قرار گرفتن در محیط تازه، شروع به اکتشاف می کند. لمس شن ها، خیس شدن در آب دریا، احساس داغی ماسه های بیابانی، تیزی خارهای صحرا، انواع و اقسام حشرات ، سرعت حرکت اشیا به نسبت فاصله ای که با لبه جاده دارند، همه و همه تجربه هایی تازه و بی نظیر خواهند بود که بعد از آن بارها و بارها در بازی های کودک شاهد خواهید بود.


بهنوش خرم روی، کارشناس ارشد بالینی کودک و نوجوان