آرامیس مشاور




وظیفه ما جوان ها در قبال شکاف نسلی بین ما و پدر و مادرهایمان چیست؟

پل بزنید!
چند سال که نه، چند دهه است که روان شناسان و جامعه شناسان ایرانی درباره شکاف نسلی حرف می زنند. حالا این که بعضی ها این عنوان را قبول ندارند و از تفاوت نسلی حرف می زنند، بجثی جداست. همه ما قبول داریم که توی خیلی از خانواده ها با این که دور هم نشسته اند نه پدرها حرف پسرها را می فهمند و نه برعکس. البته دخترها و مادرها و پسرها و مادرها و از همه مسئله سازتر دخترها و پدرها هم از این قاعده مستثنی نیستند. به هر حال، ما به حمایت عاطفی نسل قبلمان احتیاج داریم و بهتر است بتوانیم ارتباط مثبت خودمان را با آنها حفظ کنیم. این چند راهکار که در ادامه متن می خوانید، راهکارهایی هستند که خود جوان های نسل سوم و چهارم باید به کار ببرند تا شکاف عمیق نسلی مانع ارتباط بین شما و پدران و مادرانتان نشود.

راهکارهای روان شناختی برای پرکردن شکاف نسل ها در واقع چیزی نیست جز توصیه به پرورش مهارت های اجتماعی. البته این مهارت های اجتماعی وقتی پای بزرگ ترها وسط می آید اما اگرهایی دارد که در ادامه می بینید.

حرف بزنید
سکوت، سکوت، سکوت. جنس خلایی که بین دو نسل وجود دارد همین است: سکوت این قدر بددل نباشید. حتی اگر پدرتان سخنرانی فرمودند ، حتی اگر مادرتان از زندگی شبکه ای و سوشال تورک های رنگ وارنگ چیزی نمی دانست، حتی اگر خواهر کوچک ترتان از سختی های قبول شدن در دانشگاه در دههه 70 اندکی اطلاع نداشت (این را فقط به خاطر نسل سومی ها نوشتم) فرض را برنفهمیدن نگذارید. گفت و گوی به هر نحوی از دیوار بلند سکوت بهتر است و گفت و گوی به قاعده از گفت و گوی الابختکی بهتر و بهتر. برای این که گفت و گوی تان به قاعده باشد باید مهارت های ارتباط با دیگران را بلد باشید. این مهارت ها وقتی که طرف مقابل از نسل قبل باشد ، سخت و سخت است.

به دنبال حرف مشترک بگردید!
یکی از اصول گفت و گوی به قاعده این است که هیچ کدام از طرفین حوصله اش سر نرود. اگر حرفتان از جنس «درخواست پول توجیبی بیشتر» یا «دفاع از دیرآمدن به خانه» است که هیچ، اما اگر می خواهید همین جوری یا نسل قبلتان مراوده ای کرده باشید، موضوعی پیدا کنید که برای نسل قبلی هم دغدغه باشد. موضوع هم که ماشالا فراوان است. از وضعیت تیم ملی فوتبال بگیر تا گران شدن دلار و سکه می تواند برای هر دو نسل دغدغه باشد. فقط یادتان باشد که بالاخره با یک نسل قبل تر از خودتان حرف می زنید و اگر زد به فاز نوستالژی و تعریف کردن روزگار جوانی و دوره ارزانی، باید تحمل کنید. تازه می توانید از توی همین اطلاعات نوستالژیک چندین ستون «روزها» را مفت و مجانی به دست بیاورید . پیدا کردن حرف مشترک و پی آن را تا آخر گرفتن احتمالاً بهترین راه حلی است که می توان برای حرف زدن با نسل قبل ارائه داد. در ضمن، تحقیقات بومی نشان می دهد در حوزه عمومی (یعنی چیزهایی که منافع عمومی را تامین می کند و ارزش هایی مثل ازادی، عدالت و دانش) اصلا بین دو نسل شکافی وجود ندارد و مسئله در مورد حوزه خصوصی ( مثل نحوه پوشش، علایق شخصی و از حرف ها) است. یعنی شما می توانید حرف هایشان را از حوزه خصوصی بکشد بیرون.

همدل باشید
برای یک گفت و گوی به قاعده دومین اصل این است که بتواند خودتان را جای طرف مقابلتان بگذارید؛ یعنی همان مهارت همدلی. اما وقتی که دو نسل دارند با هم حرف می زنند، همدلی واقعاً سخت تر میشود. نسل قبل تجربه بیشتری دارد، جور دیگری به دنیا نگاه می کند، دغدغه هایش چیز دیگری است، بحران های عاطفی اش از جنس دیگرند و مهم تر از همه، فکر می کند که نسل جدید به خاطر تجربه کمترش از درک بعضی چیزها عاجز است. اما شما می توانید با یک گفت و گوی همدلانه ای فرض را بریزید به هم؛ یعنی جوری در مورد حرف های نسل قبلتان اظهار نظر کنید که او متوجه شود لااقل تا حدی توانسته اید حرفش را بفهمید برای این کار لازم است وقتی نسل قبلی دارد مورد یک چیز عاطفی حرف می زند، مثلاً دارد از مرگ پدرش می گوید، شما هم سوال های عاطفی کنید. مثلا این که «خیلی اذیت شدی، نه؟» و وقتی حرف های منطقی وسط بود، مثلا پدرتان داشت در مورد شرایط سیاسی در اول انقلاب تحلیل هایش را ارائه می داد، شما هم سوال های خردمندانه کنید. خلاصه این که، وقتی یک نفر دارد حرف های عاطفی می زند معنایش این است که بک جای مغزش فعال است و هر وقت حرف های منطقی می زند یک جای دیگر، شما با یک سوال بی ربط یک جای بی ربط تر مغز را فعال می کنید و این اعصاب هر کسی را می ریرد بهم. اعصاب نسل قبلتان را به هم نریزید.

گوش کنید
نه اشتباه نکنید . اصلا منظور من این نیست که ساکت بنشینید و به سخنرانی تکراری نسل قبل گوش جان بسپارید. نه، اما وقتی دو نفر دارند با هم حرف می زنند بالاخره همیشه این نفش ها جابه جا می شوند و یک نفر به تناوب سخنران و گوش دهنده می شود. اگر می خواهید گفت و گو با نسل قبل ادامه پیدا کند، باید به او ثابت کنید که حرف هایش فقط یک سری موج صوتی نیستند که از ساحل گوش چپ وارد می شوند و از کرانه های گوش راست خارج. حتی اگر دارید واقعاً به حرف های نسل قبلتان گوش می دهید اما ساکت مانده اید ، راه حل خوبی را انتخاب نکرده اید. گوش دادن فعال یعنی این که شما با یک سری کلمه و حرکت بدنی نشان بدهید که دارید گوش می دهید . این ژست های بدنی از حرکات سر به شیوه مصاحبه کننده های تلویزیونی را شامل می شود تا برقرار کردن رابطه چشمی یعنی مستقیم توی چشم طرف نگاه کردن. کلمه های بازخوردی هم نشان می دهد که شما دارید فعالانه گوش می دهید، کلمه هایی مثل «تا اون جایی که من فهمیدم شما می گین..» گوش دادن به حرف های نسل قبل خیلی سخت است . هر لحظه ممکن است به دام کسالت یا جسارت بیفتید. مواظب باشید لطفاً.

خردمند باشید
شنیده اید که می گویند بعضی آدم ها از سن خودشان خیلی بزرگ ترند. این حرف خیلی حرف عمیقی است. واقعاً گاهی لازم است آدم از شرایط سن خودش بیرون بیاید و به این فکر کند که مثلاً بیست سال دیگر چه دغذغه هایی دارد، چه مسئولیت هایی دارد و دنیا را چطور نگاه می کند. این نگاه سالمندانه به زندگی هم مفهوم زندگی را در سرتان زیرورو می کند و هم باعث می شود که حرف های نسل قبلتان را بهتر بفهمید .مطمئن باشید وقتی به پدرتان بیشتر حق می دهید که خودتان ازدواج کنید و بچه دار شوید.

سعید بی نیاز، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی