آرامیس مشاور




مقایسه دو الگوی تربیتی استبدادی و مقتدر

پدر!مادر! به من زور نگو
همه والدین می خواهند فرزندانی شاداب، سرزنده و دارای اعتمادبنفس تربیت کنند، اما تمامی آنها از یک روش پیروی نمی کنند. والدین براساس نوع تربیت خود و نیز میزان اطلاعاتی که از روش های تربیتی کودکان دارند، با آنها برخورد می کنند. با اندکی دقت در خانواده های اطرافمان، می توانیم تفاوت در شیوه ها و چگونگی برخوردهای تربیتی را به وضوح ببینیم. در برخی از خانواده ها استبداد و کنترل بسیار زیادی به چشم می خورد و در بعضی دیگر، محبت و نرمی فراوان. در برخی از خانواده ها، قوانین با جدییت و قاطعیت دنبال می شود و در بعضی دیگر حتی اصول تربیتی مشخصی هم ندارند. از آنجا که که شیوه تربیتی و چگونگی رفتار والدین با فرزندانشان پیامدهای عمیق و بلند مدتی بر زندگی و شخصیت عاطفی، روانی، اجتماعی و فکری آنان دارد، شناخت گونه های تربیتی کودکان برای هر پدر و مادر ضروری است . ما در این نوشتار به بررسی و مقایسه دو الگوی تربیتی استبدادی و قاطعانه می پردازیم.


مرز میان استبداد و قاطعیت
روش های تربیتی به کار گرفته شده در گذشته، اغلب خشن و مستبدانه بودند و عیب و ایراد فراوانی داشتند و نتیجه استفاده از آنها بعضاً پرورش نسلی خشمگین ، نگران و مضطرب، ترسو و افسرده و در یک کلام سرشار از احساس گناه و مبتلا به انواع روان رنجوری ها بود. این روش که به روش استبدادی موسوم است، بر بی محبتی ، سرزنش ، انتقاد و سخت گیری استوار است. در خانواده با الگوی استبدادی، مقررات شدید و سخت وضع شده و اطاعت از این مقررات لازم و مورد تاکید فراوان است. در این خانواده ها دستورات صادر می شوند، بدون آنکه توضیخ ، توجیه یا دلیلی برایشان مطرح شود. درمقابل، در الگوهای تربیتی قاطعانه ، محبت در کنار قاطعیت اعمال می شود. در خانواده های مقتدر، خواسته های والدین با اهدافی مشخص و آگاهانه مشخص شده و آنها دلایل رفتارها و مطالبات شان را به کودک توضیح می دهند.
در خانواده با الگوی استبدادی ، تعریف و تمجید وجود ندارد و یا بسیار کمرنگ است. والدین مستبد صرفاً رفتارهای نادرست کودکشان را می بینند، در حالی که والدین مقتدر رفتارهای صحیح کودک خود را مورد تعریف و تمجید و تشویق قرار داده و جنبه های مثبت و توانایی های او را مدام بیان می کنند. کودک، در خانواده استبدادی همواره مورد سرزنش قرار می گیرد. او هرگز اجازه دفاع از خود را ندارد و خطاهایش هیچ گاه مورد بخشش قرار نمی گیرد، اما در خانواده مقتدر انعطاف پذیری بیشتری به چشم می خورد . چنین والدینی تردید ندارند که باید درباره رفتارهای ناخوشایند کودکشان با وی سخن بگویند.
در چنین نهادی، کودک پس از یک رفتار اشتباه طرد نمی شود، بلکه این رفتار ناصحیح اوست که مورد سرزنش قرار می گیرد. برای مثال، یک والد مقتدر به کودکش می گوید: «پسرم ، من دوست ندارم که تو با خواهرت تندی کنی»، اما هرگز به فرزندش نمی گوید:« من تو را دوست ندارم چون با خواهرت تندی می کنی.» این گونه والدین خطا را جزئی از واقعیت انکار ناپذیر وجود انسانی کودکشان می دانند و همان طور که رفتار اشتباه او را زیر سوال می برند، به جنبه های مثبتش هم اشاره و تاکید دارند. در حالی که والدین مستبد، با هر خطایی، از کودکشان تصویری خطاکار و بد می سازند که مستحق تنبیه یا جریمه است. از این رو، در چنین خانواده هایی کودک بیشتر تنبیه می شود. در حالی که در خانواده های قاطع ، والدین با جدیت و بدون خشونت کودک را تنها به خاطر رفتار اشتباه و نه به دلیل آنکه مستحق تنبیه است، جریمه می کنند؛ آن هم جریمه ای متناسب با خطای کودک.
توجه قاطعانه و توجه مستبدانه
توجه کردن به فرزندان از ضروریات تربیت است. در خانواده با الگوی تربیتی مستبدانه، توجه بیشتر به صورت انتقاد و سرزنش است، یعنی کودک صرفاً زمانی مورد توجه است که خطایی مرتکب شده و باید مورد سرزنش و انتقاد قرار گیرد. بدین ترتیب، سایر رفتارهای کودک مورد توجه والدینش قرار نمی گیرد، در حالی که در خانواده های مقتدر رفتارهای مثبت و منفی کودک به تناوب مورد توجه قرار می گیرند و به همان نسبت که رفتارهاهی خطا دیده می شود، رفتارهای درست نیز مورد توجه و تشویق قرار می گیرد.
در خانواده های استبدادی معمولاً خطا ، جرم محسوب شده و تناسبی میان میزان خطا با میزان جریمه وجود ندارد. چون اعتقاد چنین والدینی بر این است که هر چه تنبیه و جریمه سنگین تر باشد بازدارنده تر است، در حالی که در این سیستم تربیتی، کودک، خود را مظلوم و والد را ظالم تصور می کند. بنابراین جهان او به دو قسمت حقارت و برتری تقسیم شده و او خود را در دنیایی که آکنده از بی عدالتی است، حقیر و مظلوم می یابد. بدین ترتیب، تصویر کودک از خودش به یک موجود ضعیف مبدل می شود. وجود مقررات شدید و سخت در خانواده های استبدادی، روابط عاطفی میان والدین و فرزندان را به روابطی سرد وخشک تبدیل می کند. در این خانواده ها افراد کمتر با هم گفت و گو می کنند. از سوی دیگر، چون اغلب گفت و گو، تحقیر و ایراد گرفتن و سرزنش است، فرزندان تمایل کمتری به گفت و گو دارند، در حالی که در خانواده های مقتدر، روابط بر مبنای عواطف استوار است. والدین مقتدر هرگز کودک را براساس رفتارش مورد قضاوت قرار نمی دهند، انها به کودک کمک می کنند که خویشتن خویش را بپذیرد و به او راه های کسب مهارت برای بهتر زیستن را می آموزند. گفت و گو یکی از نکات بارز در این خانواده هاست. در این فضا کودکان هم تمایل دارند با والدین خود ارتباطی دوستانه و در عین حال مبتنی بر قانون داشته باشند. خانواده های استبدادی انتظارات بسیار بالایی از فرزندان خود دارند که گاهی از توان کودک خارج است. در این خانواده ها والدین سخت گیر و یک دنده هستند، در حالی که توقعات والدین مقتدر با توانایی های کودک مطابفت دارد.
حاصل استبداد- حاصل اقتدار
محصول تربیتی خانواده ها استبدادی، فرزندانی خشمگین و بدبین نسبت به دیگران و جهان ؛ ناتوان در دفاع از خود، در برابر دیگران، انسان هایی با اعتمادبنفس پایین، افرادی با داشتن تصویر ضعیف از خود و یا زور گو نسبت به زیردستان است، در حالی که کودکان بزرگ شده در خانواده های مقتدر، افرادی شاد، صادق، اجتماعی و با اعتمادبنفس بالا هستند که در مواجهه با مسائل اینده زندگی خود واکنش های متعادل نشان می دهند. این کودکان توانایی های خود را شناخته و با برنامه ریزی در زندگی پیش خواهند رفت و یادمان باشد که محبت، توجه، تشویق و انعطاف به همراه اقتدار و جدیت می تواند نتیجه خوبی به بار آورد.


صفورا افشار نیکان ، کارشناس ارشد مشاوره