آرامیس مشاور




نظریه رفتار عقلانی - هیجانی الیس، رهایی از عقاید غیر منطقی


نظریه رفتار عقلانی – هیجانی الیس این روزها میان روان درمانگران ایرانی محبوبیت خاصی دارد
نظریه الیس بر داده های روان شناختی، زیست شناختی، جامعه شناختی و فلسفی استوار است. او همچنین به عوامل شناختی و نقش عقاید نامعقول انسان ها در ایجاد اختلالات می پردازد. الیس از سه دیدگاه فیزیولوژیک ، اجتماعی و روان شناختی به شخصیت می نگرد و در هر یک از این ابعاد، نظرهای خاصی درباره شخصیت ارائه می دهد.

1- مبنای فیزیولوژیکی: الیس معتقد است که انسان ها ذاتاً تمایل زیست شناختی نیرومندی به ناراحت کردن خویش و تفکر نامعقول دارند. او معتقد است انسان ها صرف نظر از عوامل محیطی موثر بر رویدادها، به شکل خاصی در برابر رویدادها واکنش نشان می دهند و وقتی به خواسته هایشان نمی رسند، خود و دیگران را ناراحت می کنند.
2- مبنای اجتماعی: الیس می پذیرد که انسان موجودی اجتماعی است و روابط میان فردی او با اعضای خانواده، همسالان، همکلاسی ها و سایرین بر توقعات او از خودش و دیگران تاثیر می گذارد. او همچنین معتقد است که انسان ها براساس واکنش دیگران خود را خوب و ارزشمند به حساب می آورند؛ در صورتی که از سوی اطرافیان پذیرفته شوند، احساس خوبی در مورد خود پیدا می کنند و زمانی که مورد انتقاد اطرافیان قرار گیرند، خود را انسانی نالایق و بی ارزش تلقی می کنند. البته الیس بر ایجاد تعادل و اهمیت افراطی به نظر آنها نیز تاکید می کند.
3- مبنای روان شناختی : از نظر الیس، مطالعه شخصیت تنها از دو بعد فیزیولوژیکی و اجتماعی کافی نیست و باید بعد روانی رشد شخصیت را نیز مطرح کرد. به عقیده الیس، گرچه انسان از نظر فیزیولوژیکی تمایل شدیدی به ناراحت کردن خود دارد و گرچه او در اجتماعی زندگی می کند که بر او و رفتارهایش تاثیر می گذارد،این دیدگاه روان شناختی فرد است که چگونگی رشد شخصیت او را مشخص می کند.
نظریه عقلانی هیجانی (Rational Emotional Theory "RET")
از این دیدگاه، شرایط زندگی، اطرافیان و رویدادهای گذشته تعیین کننده مشکلات فرد نیستند. بلکه نوع ادراکات او از موقعیت ها و نیز شیوه تفکر اوست که همواره فرد را با مشکل مواجه می کند. الیس معتقد است انسان ها معمولا می خواهند از زندگی لذت ببریند، اما عقاید غیر منطقی آنها این اجازه را به آنها نمی دهد و اغلب مشکلات عاطفی و رفتاری افراد مستقیماً ناشی از افکار غیر منطقی و غیر معتبر آن هاست.
نمونه هایی از عقاید غیر منطقی
1) اعتقادبه این که هر کسی که می شناسد باید دوستش داشته باشد و به او احترام بگذارد. اما فردی که دنبال چنین خواسته ای باشد معمولا مضطرب خواهد بود.
2) اعتقاد به این که فرد باید در تمام زمینه ها آدم با کفایت و موفقی باشد. این در حالی است که افراد منطقی بهترین کارها را به خاطر خودشان انجام می دهند و نه به خاطر دیگران و همواره درصددند از خود فعالیت لذت ببرند و نه از نتایج آن.
3) اعتقاد به این که بعضی انسان ها پلیدند و باید بابت کارهایشان به شدت سرزنش و تنبیه شوند. از ظاهر این عقیده کاملا پیداست که غیر منطقی است، چرا که معیار مطلقی برای درست یا نادرست بودن وجود ندارد.
4) اعتقاد به این که اگر کارها طبق میل فرد پیش نرود ، نهایت بی چارگی به بار می آید و افتضاح خواهد شد. این تفکر کاملا غیر منطقی است، چرا که ناکام شدن احساس طبیعی است، اما اندوه طولانی برای یک موضوع غیر منطقی است.
5) اعتقاد به این که فرد باید نگران خطراتی باشد که خارج از کنترل او هستند. در حالی که فرد منطقی می داند که خطرهای بالقوه آن اندازه که انسان از آنها می ترسد وحشتناک نیستند و نگرانی نه تنها از وقوع انها جلوگیری نخواهد کرد ،بلکه باعث افزایش ان ها نیز خواهد شد.
6) اعتقاد به این که فرد باید به کسی که قوی تر از اوست اتکا کند، اما لازم به ذکر است که وابستگی شدید در نهایت به فقدان یا کاهش استقلال و فردیت منجر می شود.
7) اعتقاد به این که فرد باید نگران مشکلات دیگران باشد. چنین تصوری نیز نادرست است، زیرا مشکلات دیگران نباید فرد را شدیداً نگران کند. یک فرد منطقی به جای اضطراب و نگرانی در برابر مشکلات دیگران ، تلاش می کند به دیگران کمک کند تا رفتارشان را تغییر دهند.
8) اعتقاد به این که فرد باید برای مشکلاتش راه حل درست پیدا کند . این طرز فکر نیز اشتباه است، چرا که هیچگاه راه حل کاملی وجود ندارد . فرد منطقی می کوشد راه حل های متعددی برای مشکل خویش بیابد و از میان ان ها کامل ترین راه حل را انتخاب کند.
9) اعتقاد فرد به این که بدبختی و ناخشنودی او تنها به واسطه عوامل بیرونی به وجود آمده است، در حالی که برداشت های انسان در این زمینه اهمیت دارد.
10) اعتقاد به این که اجتناب و دوری از برخی مشکلات زندگی برای فرد آسان تر از مواجه شدن با آن هاست. این تفکر غیر عقلانی است، زیرا اجتناب از یک کار، سخت تر و دردناک تر از انجام دادن آن است و باعث کاهش اعتماد به نفس می شود.
11) اعتقاد به این که تجارب گذشته و تاریخچه زندگی فرد تعیین کننده مطلق رفتار کنونی او است، در حالی که فرد منطقی با بررسی آثار رفتار گذشته ، به تعبیر رفتار کنونی خود می پردازد.
این موارد فقط برخی از عقاید غیر منطقی هستند. به نظر الیس، هر چه این عقاید فراوان تر باشد فرد در برابر مشکلات روانی آسیب پذیرتر خواهد بود و اهمیتی هم ندارد که این عقاید ناشی از عوامل فیزیولوژیکی باشد یا عوامل اجتماعی، بلکه مهم آن است که انسان های شاد را ناراحت میکند. در ادامه خواهیم دید که این عقاید چه جایگاهی در نظام فکری فرد دارند.

نظریه A-B-C
تبیین منطقی شخصیت از نظر الیس، تقریبا یک A-B-C ساده است.در نقطه A، رویدادهای برانگیزننده (Activating Events) زندگی مثل طرد شدن از جانب یک دوست یا ناکامی در وارد شدن به دوره فوق لیسانس قرار دارد. نقطه بیانگر عقایدی (Beliefs) است که افراد برای پردازش رویدادهای برانگیزاننده در زندگی خویش به کار می برند.
این عقاید می توانند منطقی باشند، مثل اعتقاد به این که «ناکامی آزارنده و ناخوشایند است»، و می توانند غیرمنطقی باشند، مثل اعتقاد به این که «ناکامی واقعاً وحشتناک است». در نقطه C فرد پیامدهای (Consequences) عاطفی و رفتاری وقایع را تجربه می کند.
نکته اصلی این نظریه این است که رویدادهای برانگیزننده نیستند که اهمیت دارند، بلکه برداشت های فردی و تعبیرهای او از رویدادها شخصیت فرد را شکل می دهد.

روان درمانی به سبک الیس
در درمان منطقی – الیس ، اولین گام، شناخت و درک رویدادها، عقاید و پیامدها (یا همان A-B-C رفتار) است. الیس معتقد است راه درست تغییر دادن پیامدهای ناراحت کنننده رویدادها، نه بررسی کردن رویدادها (A ها) و نه تجزیه و تحلیل پیامدهای عاطفی و رفتاری (Cها) آنهاست، بلکه راه درست، تغییر دادن مستقیم عقاید (B) غیر منطقی فرد است.
الیس همان گونه که برای تبیین شخصیت انسان یک الگوی A-B-C ارائه داده، یرای درمان مشکلات روانی نیز الگوی D-E-F ارائه می دهد.
در این الگو D یعنی مقابله کردن (Disputing) با عقاید غیر منطقی فرد.این فرایند فرد را به E می رساند که عبارت است از فلسفه جدید موثر (Effective new philosophy) که مجموعه ای از عقاید منطقی است که جایگزین عقاید غیر منطقی فرد می شود. به این ترتیب F یا همان احساسات (Feeling) جدید، مناسب و نیروبخشی در فرد شکل می گیرند.
نظریه روان درمانی الیس را می توان در فرایند هفت مرحله ای به این ترتیب خلاصه کرد:
قدم اول: تایید این که این خود فرد است که مشکلات روانی را خلق می کند.
قدم دوم: پذیرش این که فرد می تواند اختلالات و مشکلات خود را تغییر دهد؛
قدم سوم: تشخیص این که مشکلات روانی فرد مستقیما از عقاید غیر منطقی او نشئت می گیرد؛
قدم چهارم: تعیین عقاید غیر منطقی مهم
قدم پنجم: باور به ارزش و اهمیت مقابله با عقاید غیر منطقی ؛
قدم ششم: درک این که تلاش سختی لازم است تا فرد بتواند عقاید خود ار تغییر بدهد؛
قدم هفتم: تمرین و پیاده سازی مراحل قبلی به طور مستمر در طول زندگی.

یوسف حمیدی، کارشناس ارشد روان شناسی

نوشتن دیدگاه

خواهشمند است جهت ارتباط بعدی با شما، ایمیل صحیح وارد نمایید.
کلیه اطلاعات شما نزد ما محرمانه خواهد بود.
لطفا نظرات خود را به زبان فارسی تایپ کنید.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید