08/20 1392

علت تغییر چیست؟ وراثت یا محیط – سفر پر ماجرای کودک (2)

وقتی کودکی که می خواهد راه رفتن را شروع کند مشاهده می کنیم، موجودی را می بینیم که گرایش به پیشرفت دارد. او هرازگاهی می خواهد راه برود ولی می افتد و احتمالا گریه می کند. دوباره برمی خیزد و سعی می کند . اگر کمی ظریف تر به این قضیه نگاه کنیم می بینیم این فرآیند در سراسر زندگی او و درحوزه های مختلف تکرار می شود.

اما عامل این تغییرات چیست؟
غالبا دو عامل ژنتیک و محیط یا یادگیری مسئول این تغییر در نظر گرفته می شوند. احتمالا شما هم شنیده اید که عده ای عوامل ژنتیکی را مسبب تغییرات می دانند و عده ای عوامل محیطی را. اما این طرز تلقی دیگر کهنه شده است. برخی از زمینه های رشد مثل رشد جسمی عمدتا و نه کاملا تحت سیطره استعداد ژنتیک اند؛ برخی زمینه های دیگر نیز مثل توانایی برنامه دادن به رایانه ها عمدتا تحت سیطره و کنترل یادگیری هستند. با این حال عوامل ژنتیکی و محیطی هر دو در شناخت و فهم رفتارها اهمیت دارند.
روان شناسان برای اشاره به شکوفایی و اجرای برنامه ژنتیکی بی همتای هر فرد از اصطلاح رسش (maturation) استفاده می کنند. اموری چون زمان دندان درآوردن، توانایی چنگ زدن و در دست گرفتن اشیاء و راه رفتن و اولین قاعدگی دخترها به همین رسش برمی گردند. رسش تا حد زیادی به برنامه ژنتیکی اصلی فرد بستگی دارد . این برنامه اصلی که براساس یک جدول زمانی اجرا می شود عمدتاً (نه کاملاً) به وقوع برخی رویدادها بستگی دارد. این برنامه می تواند سیر پیشرفت را نیز محدود کند. برای مثال پیش از آن بچه ای بتواند راه برود باید قدرت و حس توازن داشته باشد – پیش شرطهایی که تا حد زیادی به رسش بستگی دارند. کودک تنها وقتی می تواند راه برود که این پیش شرطها را داشته باشد. اما محیط را نیز باید در نظر گرفت چون تغذیه و تجربه مناسب نیز مهمند (گراتی ، 1986) . اطفال باید فرصتی بیابند تا مهارتهای خود را تمرین کنند که غالباً هم این فرصت بنیادی را کسب می کنند.
شواهد نشان می دهند یک محیط بسیار فقیر تاثیرات اسفباری بر میزان رسش می گذارد. کودکانی که در شرایطی فقیر و نامساعد بزرگ می شوند غالباً در بسیاری از زمینه های رشد عقب می افتند هر چد با مراقبتها و توجه اضافی می توان تاثیرات منفی این محیط فقیر را برطرف کرد (کلارک و کلارک ، 1976) . همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می دهند غنای محیط نقش مهمی در پرورش بهینه این مهارتها دارد (زلازو، زلازو، کوهن و زلازو ، 1993). در ضمن فرآیند رسش تا حد زیادی در بین مردمان فرهنگهای مختلف دنیا یکسان است. رسش برخلاف فرآیند یادگیری که سیر آن را تا حد زیادی رویدادهای بیرونی تعیین می کند، توسط علایم درونی هدایت می شود.
هر گونه تغییر رفتاری نسبی معلول تعامل با محیط ، در واقع نتیجه و محصول یادگیری (Learning) است. از برخواندن حروف الفبا توسط کودک ، تقلید ترس برادر از عنکبوت، همنوایی و آهنگ خواندن با پدر یا بازشناسی مادر همگی محصول یادگیری هستند. پی بردن کودک به نقشهای جنسیتی، اصول اخلاقی، زبان و حل مسئله را یاد گرفته است.
یادگیری برخلاف رسش تا حدزیادی به محیط بستگی دارد. کودکان هر چه را می بینند و تجربه می کند یاد می گیرند. کودکانی که پدر و مادرشان عادت دارند با هم بگومگو و دعوا کنند، سر فرزندان خود داد بکشند و فرزندان خود را تشویق کنند در برابر دیگران پرخاشگر باشند، یاد می گیرند پرخاشگر باشند. کودکانی هم که پدر و مادرشان ارام بگومگو می کنند و فرزندان خود را به ارامش تشویق می کنند یاد می گیرند اختلافات خود را آرام حل کنند. اما این قضیه همیشه صحت ندارد. گاهی از دل محیطی اسفبار و نامساعد، آدمهایی آرام و صلح طلب بیرون می آیند یا از دل محیطی آرام و مملو از حمایت، کودکانی ناسازگار، پدر مادرها تنها عوامل موثر بر کودکان نیستند . با گسترش دنیای اجتماعی کودکان، همسالان و معلمان و تلویزون و بسیاری از عوامل محیطی دیگر نیز بر آموخته های کودکان تاثیر می گذارند.
برای شناخت کامل ماهیت رشد باید عوامل ژنتیکی و محیطی و نحوه تعامل آنها با یکدیگر را در نظر بگیرید. بیاید هماهنگی مناسب چشم و دست و انجام بازتابهای سریع برای زدن ضربه در بازی بیسبال را بررسی کنیم. فرض کنیم عوامل ژنیتیک در این توانایی ها نقش دارند. کسی که هماهنگی چشم ها و دستهایش بیشتر و بازتابهایش سریعتر است از یک مزیت اولیه برخوردار است اما اگر این فرد اصلا تمرین ضربه زدن نکرده باشد چطور؟ چنین فردی هرگز نمی تواند این توانایی نهفته اش را بالفعل کند . در عین حال اگر همین فرد از هماهنگی چشمها و دستها و بازتابهای متوسط برخوردار باشد، با تمرین مداوم نمی تواند یک بازیکن خوب بیسبال شود. وقتی بحث نقش ژنتیک در یک چارچوب و زمینه خاص به میان می آید اوضاع از این هم پیچیده تر می شود. در بازیهای لیگ بزرگ که ضرباتی با سرعت نود مایل در ساعت به توپ زده می شود عوامل ژنتیک نقش مهمتری در خوب ضربه زدن دارند تا در بازی بیسبال بین بچه های همسایه که در آن کمی تمرین در حد ضربه زدن ساده به توپ کافی است.
این تحلیل در مورد خصوصیات دیگری چون هوش نیز کاربرد دارد. در بررسی هوش نیز پای استعداد ژنیتک فرد و محیط به میان می آید. برای مثال دو کودکی که توان ژنتیکی مشابهی دارند ولی در دو محیط بسیار متفاوت بزرگ شود و دومی در یک محیط فاقد تحریک، سطح هوش آنها فرق خواهد داشت. از سوی دیگر اگر پنج نفر که در محیط های مشابهی باز آمده اند و سوابق مشابهی دارند، در یک برنامه آموزشی پر بار و متمرکز آموزش ببینند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این حالت نیز برخی از انها بخاطر تفاوتهای فردی خویش در استعداد ژنتیک ، سطح هوش بالاتری خواهند داشت . محیط می تواند رشد ظرفیت و توان ژنتیک در یک حوزه خاص را افزایش یا کاهش دهد. در ضمن جنبه های مختلف توان ژنتیکی انسانها به محیط زندگی آنها بستگی دارد. بنابراین اگر می خواهیم رفتار رشد انسان بررسی کنیم باید نظری به عوامل ژنتیکی و محیطی داشته باشیم.


منبع : روان شناسی رشد، سفر پرماجرای کودک
نوشته پاول اس. کاپلان، مترجم مهرداد فیروزبخت