آرامیس مشاور




آشنایی با اختلال «جسمانی پنداری» و راهکارهایی برای بهبود این مشکل

درد مرا فقط جسمم به رسمیت می شناسد!

اختلال جسمانی پنداری یکی از انواع بیماری های روان شناختی به نام اختلالات شبه جسمی است که شامل اختلال جسمانی پنداری، اختلال تبدیلی، خودبیمارانگاری، بدریختی بدن و اختلال درد است.

 

این علائم واقعی است

همه این اختلالات دارای یک وجه مشترک است به این ترتیب که گرچه این بیماری ها روان شناختی هستند،اما علائم اصلی فرد، جسمی است و بیمار به طور واقعی از آنها رنج می برد؛ یعنی علائم، تصوری یا ساختگی نیست، اما در عین حال معاینات پزشکی یا آزمایشگاهی نمی تواند علائم فرد را تشخیص دهد و برای آنها دلیل پزشکی پیدا کند. در همه این اختلالات به طور همزمان یا در گذشته بعضی از اختلالات روان شناختی بخصوص افسردگی و اضطراب نیز دیده می شود.

اما در عین حال بین آنها تفاوت هایی هم وجود دارد. در ادامه به اختصار تعریف هر یک از آنها را می آوریم، اما به طور ویژه به توضیح طبقه ای از آنها که اختلال جسمانی پنداری است می پردازیم.

اختلال جسمانی پنداری: شکایات بدنی متعدد در اعضای مختلف بدن.

اختلال تبدیلی: این اختلال برخلاف قبلی شامل یک یا دو شکایت عصبی است و نه شکایات متعدد. از شایع ترین علائم آن فلج و نابینایی است.

اختلال خودبیمارانگاری: مشخصه اصلی این اختلال این است که بیمار چندان روی علائم تاکید ندارد، بلکه یک باور قوی دارد که به بیماری خاصی مبتلاست.

اختلال بدریختی بدن: این بیماران تصور می کنند دارای نقصی جدی در بخشی از بدن بویژه ظاهر یا چهره خود هستند و به همین دلیل یا از شرکت در جمع اجتناب می کنند یا دست به جراحی های زیبایی متعدد می زنند.

معمولا عمل جراحی نیز مشکل آنها را حل نمی کند. در واقع اگر یک مشکل جسمی مختصر نیز وجود داشته باشد، آن را خیلی بزرگ می کنند.

بسیاری از این بیماران به دلیل همین اشتغال های ذهنی یا از نگاه به آینه اجتناب می کنند یا برعکس، بیش از حد خود را در آینه ارزیابی می کنند.

بیشتر این دغدغه های ذهنی با شکل بینی و پوست است. اما این نگرانی ها شامل چشم ها، گوش، چانه و... هم می شود. تعیین تعداد این بیماران آسان نیست. چون در بیشتر مواقع آنها درباره دلیل روان شناختی مشکل خود آگاه نیستند و به جای مراجعه به روانپزشک و روان شناس به متخصصان جراح زیبایی مراجعه می کنند.

اختلال درد: این افراد به صورت معمول دردهای زیادی در قسمتی از بدن دارند که یا علت جسمی خاصی برای آن نمی توان پیدا کرد یا اگر مشکل جسمی هم باشد، میزان دردی که فرد از آن شکایت می کند خیلی بیشتر از حد انتظار است و تناسبی با مشکل ندارد. برعکس اختلالات قبلی که در زنان بیشتر دیده می شود به نظر می رسد در این زمینه بین مردان و زنان از نظر میزان ابتلا، تفاوتی وجود ندارد.

اکنون با تفصیل بیشتر به توضیح یکی از انواع اختلالات شبه جسمی یعنی اختلال جسمانی پنداری می پردازیم. اما قبل از آن لازم است بگوییم شرط اصلی تشخیص این اختلالات به عنوان اختلال روان شناختی این است که فرد به مدت زمان نسبتا مشخص و بشدت تعیین شده ای علائم را نشان دهد.

اختلال جسمانی پنداری

گرچه این نوع اختلال خیلی شایع نیست و شیوع آن را بین ۲ / ۰ تا ۵ / ۰ درصد جمعیت کلی برآورد کرده اند، بیشتر افراد به نوعی با آن آشنا هستند.

مشخصه اصلی این اختلال شکایت های جسمی متعدد درباره قسمت های مختلف بدن است. بعضی از این دردهای شایع عبارتند از: درد شکمی، تهوع، احساس نفخ، مزه بد در دهان، احساس تنگی نفس، درد قفسه سینه، احساس کرختی یا گزگز ناخوشایند، درد در اندام ها یا مفاصل و به طور کلی دردهایی که معاینه های پزشکی دلیل مشخصی برای آنها پیدا نمی کند.

در گذشته های دور به این اختلال هیستری گفته می شد و اکنون نیز در بین افراد جامعه گاهی این اصطلاح استفاده می شود.

شیوع این اختلال در زنان ۵ تا ۲۰ برابر بیشتر از مردان است، اما به این معنا نیست که در مردان دیده نمی شود. بعضی از تحقیقات نشان دهنده آن است که این اختلال در طبقات اقتصادی پایین تر و افراد کم سواد بیشتر است.

یکی از نکات مهم در تشخیص این بیماری، دیده شدن علائم اختلال قبل از سی سالگی است.

نکته قابل توجه درباره این اختلال، آن است علائمی که بیمار به ذکر آنها می پردازد، ساختگی نیست بلکه فرد به صورتی واقعی از علائم جسمی رنج می برد، هر چند دلیل پزشکی برای آن وجود ندارد. این بیماران شکایات خود را به گونه ای مهیج و اغراق آمیز و به زبانی پرآب وتاب بیان و مراحل زمانی را با هم اشتباه می کنند. همچنین گفته می شود ویژگی های شخصیتی وابسته و نیاز به تعریف و تمجید زیاد در این افراد بسیار دیده می شود.

علل ابتلا به اختلال جسمانی پنداری

درباره دلیل بروز چنین علائمی نظریه های مختلفی وجود دارد و عوامل زیست شناختی و ژنتیک در بروز آن موثر تشخیص داده شده اند. به عنوان مثال، وجود مشکل در بعضی قسمت های مغز می تواند سبب بروز علائم اختلال شبه جسمی از جمله جسمانی پنداری شود یا از سوی دیگر گفته می شود این اختلال در ۱۰ تا ۲۰ درصد بستگان درجه یک این بیماران نیز دیده می شود.

بعضی نیز معتقدند این نشانه های جسمانی نماد احساسات ناخوشایند فرد مثل عصبانیت، غم یا ناامیدی اوست که نمی تواند آن را به طور مستقیم بیان کند، بنابراین به شکل جسمانی مطرح می شوند.

بر این اساس، خانواده هایی که در آنها امکان ابراز مناسب احساسات وجود ندارد، ممکن است ناخودآگاه سبب شوند فرد از راه های دیگری به بیان آنها بپردازد. برای بسیاری از این افراد نشان دادن علائم جسمی راهی است برای جلب توجه اطرافیان که به آن نیاز دارند یا راهی برای گرفتن حقوق خود.

عوامل فرهنگی در این زمینه می تواند موثر باشد. برای نمونه هنوز در بسیاری از جوامع، افراد نگران هستند اگر مشکلات روان شناختی مثل افسردگی، اضطراب و اعتماد به نفس پایین را مطرح کنند، مورد قضاوت قرار گیرند، اما دردهای جسمی را خیلی راحت تر می توانند بیان کنند.

چه باید کرد؟

تشخیص درست، مقدمه درمان مناسب است، بنابراین گرچه با این توضیحات افراد تا حدی می توانند احتمال آن را در خود تشخیص دهند، تشخیص نهایی با متخصص روان شناس یا روانپزشک است.

با وجود تشخیص اختلال، احتمال بروز بیماری جسمی در این بیماران مثل همه افراد دیگر وجود دارد، بنابراین اگر علامت جدیدی مطرح می شود به این معنا نیست که فرد آن را دنبال نکند، بلکه هم پزشک و هم خود فرد باید آگاه باشند، خیلی به آن دامن زده نشود.

در بسیاری مواقع اطرافیان این افراد که بدرستی متوجه می شوند، مشکل جسمی واقعی وجود ندارد، مدام بیمار را مورد سرزنش قرار می دهند و او را متهم به تمارض می کنند. همان طور که در توصیف بیماری هم گفته شد، گرچه علت اصلی این علائم روان شناختی است و نه جسمی، فرد عمدی در ایجاد آن ندارد. برخوردهای سرزنشگرانه، انگیزه فرد را برای بهبود و آگاهی از علت واقعی مشکل از بین می برد.

اگر اطرافیان چنین احساسی درباره علائم متعدد جسمی فرد دارند، بهتر است با همدلی و با موافقت خود او، نظر یک متخصص را هم جویا شوند و اگر واقعا یکی از انواع اختلالات شبه جسمی وجود دارد، او را تشویق کنند به جای پیگیری های پزشکی، بیشتر به دنبال درمان روان شناختی باشد.

در بحث سبب شناسی گفتیم بسیاری از این افراد قادر به بیان نیازها و احساسات خود به دیگران، به شیوه موثر نیستند، اما ناخودآگاه و از راه علائم جسمی به مقداری از خواسته های خود می رسند. گرچه به گزارش بسیاری از آنها، این راه رسیدن به خواسته ها برای خودشان نیز چندان رضایت بخش نیست. در ضمن مجبورند گاه سرزنش دیگران را نیز تحمل کنند. حتی در مواردی دیگران آنها را باور نمی کنند و این امر اعتماد به نفس آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. در این شرایط لازم است ضمن آگاهی خود فرد و تلاش او برای غنی کردن مهارت ها و بیان مستقیم نیازها، اطرافیان با توجه به موقعیت فرد و نیازهایش اقداماتی انجام دهند. یکی از ساده ترین این اقدامات بی توجه به علائم جسمانی او و در عوض توجه به نیازهای واقعی اوست. به این ترتیب می توان امید داشت این چرخه معیوب شکسته شود.

مهم ترین عامل در درمان این مشکل، آگاهی فرد از این است که علت مشکلات جسمی او روان شناختی است و نه جسمی. بنابراین بهتر است به طور منظم با یک متخصص در این زمینه در ارتباط باشد.

براساس نظریه های روان شناختی، دردهای جسمانی این افراد در واقع راهی برای ابراز هیجانات آنهاست. بنابراین، در جریان روان درمانی افراد می آموزند با علائم خود کنار بیایند، هیجانات پنهانی خود را ابراز و راه های دیگری برای بیان احساسات خود پیدا کنند.

 

دکتر مریم اسماعیلی نسب، ‌روان‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس