آرامیس مشاور




دانشجویان رابطه خود و خانواده هایشان را چطور تنظیم کنند؟

تفاوت دانشگاه با دبیرستان در این است که در دانشگاه ، خانواده ها نظارت کمتری بر فرزند خود نسبت به دوره دبیرستان دارند و تا حدی رها می شوند. برای نظارت باید حد متوسط را در نظر گرفت ، نباید زیاد دانشجو را تحت نظارت داشت یا او را رها کرد . نظارت بیشتر غلط است و جواب نمی دهد.
روند کلی ارتباط و تعامل فرزند با والدین باید تعادلی باشد. برای مثال، زمانی که دانشجو مشروط و اخراج می شود، خانواده ها تازه متوجه وضعیت تحصیلی او می شوند، در حالی که حداقل او چند ترم مشروط شده که دانشگاه تصمیم به اخراج وی گرفته است و متاسفانه به دلیل ارتباط غلط، خانواده در جریان نبوده است (هر چند خود مشروط شدن پدیده ای است که تنها به درس نخواندن برنمی گردد و وضعیت روحی ، روانی، شغلی و ... نیز بر آن تاثیر دارد).

در دانشگاه روابط مانند ازدواج ، ارتباط با جنس مخالف و ... وجود دارد که خانواده ها باید روند کلی جریان این ارتباط ها باشند؛ البته نباید در جزئیات دخالت کنند ، بلکه باید موضوعات را به صورت توافقی مطرح سازند.
دخالت در جزئیات موجب می شود که رابطه درست شکل نگیرد و فرزندان سدهایی را درست کنند تا خانواده در جریان قرار نگیرد. بنابراین باید روند حساب شده ای بر ارتباط خانواده با دانشجو برقرار باشد . هم اکنون این خلاء ارتباط خانواده ها با دانشگاه در ایران بسیار مشهود است.
هر چند در سال های اخیر جلسه ای برای حضور خانواده های ورودی های جدید در دانشگاه برگزار می شود ، اما این بیشتر نمایشی است وکارکرد ندارد. دانشگاه ها باید جلسات فصلی برای حضور خانواده در دانشگاه ترتیب دهند تا خانواده ها از وضعیت تحصیلی فرزندانشان آگاه باشند و در مواردی حتی به حل مشکلات درسی یا روحی فرزندانشان بپردازند. در این نشست ها تمام خانواده و والدین باید دعوت شوند تا درباره مسائل و مشکلات دانشجو بحث و بررسی شود. این تبادل اطلاعات خانواده ها با دانشگاه و حتی استادان باعث می شود که هم استاد شناخت بیشتری نسبت به دانشجو داشته باشد و هم خانواده از وضعیت تحصیلی، زندگی و روند کلی رفتاری فرزندشان مطلع باشند.
در حال حاضر ما در ایران سیستم سازمان یافته ای برای برقراری ارتباط با خانواده ها با دانشگاه نداریم. کسی نمی تواند به دانشگاه برود و از وضعیت تحصیلی فرزندش مطلع شود، این موضوع نوعی کسر شان محسوب می شود. این ارتباط در دانشگاه متاسفانه تعریف نشده است.

وابستگی به خانواده خوب است یا بد؟
در حال حاضر دانشجوهای ایرانی از آنجا که دیرتر به استقلال اقتصادی می رسند، بیشتر به خانواده ها وابسته هستند، به ویژه برای مخارج تحصیل در دانشگاهای غیر دولتی این موضوع بیشتر نمود پیدا کند. از آنجا که تا فرد استقلال مالی و اقتصادی پیدا نکند، استقلال روحی و روانی و ... نیز پیدا نمی کند ، بهتر است خانواده ها در این امر بیشتر توجه کنند و فرزندان را به این سمت سوق دهند تا هم خرج تحصیلی را تقبل کنند و هم به استقلال مالی هر چند بسیار کم دست پیدا کنند تا خود را بیشتر بشناسند و استقلال روحی و روانی بیشتری بیابند.
رفتن به اردوها و سفرهای زیارتی و سیاحتی که هم اکنون در دانشگاه ها برگزار میشود نیز می تواند به استقلال دانشجو و رها شدن از وابستگی خانواده ها کمک کند. این مسافرت ها باعث شده که دانشجو با شیب ملایم ، از وابستگی به والدین رها شده و استقلال نسبی بیابد.
از سوی دیگر، دانشگاه می تواند برای دانشجوها کارها و پروژه های دانشجویی تعریف کند که به صورت پاره وقت و قیمت کم کار کنند تا هم درامدی کسب کنند و هم به استقلال مالی نسبی دست یابند. صدها کار و پروژه دانشجویی در کتاخانه ، اداره بوفه ، انتشارات ، توزیع و ... در دانشگاه ها وجود دارد که دانشجو ها می توانند مسئولیت آن را برعهده بگیرند؛ از کارهای ساده مانند کتابداری و گذاشتن کتاب در کتابخانه تا شرکت و همکاری در پروژه های تحقیقاتی که انرژی مثبتی به دانشجو می دهد.

رهایی از دام محدودیت خانواده ها
پیامدهای محدودیت زیاد است و هر چه این محدودیت و مهارگری بیشتر باشد، از نظر اجتماعی ، روانی و استقلال عاطفی و ... آثار غیرقابل جبرانی بر دانشجو وارد می کند. تنها توصیه ما این است که ابتدا خانواده ها نگاه خود را نسبت به فرد از دبیرستان به دانشجو تغییر دهند، که البته دانشجو نیز می تواند به این تغییر دیدگاه با حرکات و رفتارش کمک کند. باید به سراغ ایجاد استقلال نسبی برود و با کسب این استقلال نسبی خود را از محدودیت برهاند. یک فرد 24 یا 25 ساله قدرت تشکیل یک زندگی را دارد، اما ممکن است فرد حتی در 35 سالگی قادر به پذیرش مسئولیت نباشد، بنابراین بهتر مسئولیت ها را کم کم بر عهده بگیرند و این محدودیت ها را مانعی برای کسب استقلال و کسب مسئولیت ندانند.

بحران خانوادگی و وظیفه دانشجوها
اگر بحرانی برای اعضای خانواده رخ دهد، وظیفه دانشجو این است که وارد قضیه شده و پویا و فعال عمل کند ، در واقع حل بخشی از مسئله را بر عهده بگیرد. نباید نقش انفعالی داشته باشد. دانشجو باید آن نقش را که در خانواده خالی یا کمرنگ شده برعهده بگیرد. ممکن است فردی که نقش نان اوری و هدایت خانواده را داشته است، نقش خود را – به طور موقت یا همیشگی – به علت فوت یا بیماری از دست بدهد. این وظیفه دانشجو است که وارد عمل شده و جای این نقش را پرکند. ما از دانشجو انتظار داریم که منفعلانه با این قضیه برخورد نکند.
درس خواندن و کار کردن توأمان چیز غریبی نیست. خیلی از دانشجوها این کار را انجام می دهند. درس خواندن ، آموزش و تحصیل علم ، تافته جدا بافته از کار و تحصیل درآمد نیست.
فرد دانشجو باید در مواقع اورژانسی که حل بحران کمک کند. گاهی در این مواقع، فردی قدرت بیان بهتری، فردی قدرت فکر بهتری و یا قدرت درک بیشتری دارد. بنابراین باید این افراد در کنار هم به حل مشکل فکر کنند.
وظیفه دانشجو در وضعیت بحران، حفظ کیان خانواده است، زمانی که باید به پدر و مادر کمک کرد تا بحران حل شود. برخورد تعادلی با فرزندان در تمام سنین موجب می شود که هم اکنون در این وضعیت بحرانی فرزند نیز از استقلال نسبی روحی و روانی دارد،به کمک خانواده بشتابد و مشکل حل یا کمرنگ شود.

دکتر احمد برجعلی، روان شناس