آرامیس مشاور




گفتگو با دکتر احمد برجعلی روانشناس، فرد قربانی باید تخلیه روانی شود

بیشتر کسانی که مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند، حس می کنند که بدنشان از آنها گرفته شده است.
آزار و اذیت جنسی به طور کلی زمانی اتفاق می افتد که یک فرد یا افرادی بدون رضایت فرد دیگری از وی به منظور لذت بردن جنسی استفاده کنند، طوری که موجب تحقیر او و آسیب رسیدن شدید روحی به او شود. دکتر احمد برجعلی روان شناس و رئیس دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است که: «باید بدانیم زمانی که کسی قربانی چنین حادثه ای می شود وضعیت او مانند قربانی بلایایی مانند سیل یا زلزله است . نباید اجازه دهیم حس بی پناهی و فکر اینکه مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته در او باقی بماند.» در گفت و گوی زیر به تحلیل بیشتر این موضوع پرداخته ایم.

قربانی تجاوز یا سوء استفاده جنسی، دچار چه مشکلاتی می شود؟
سوء استفاده جنسی بالاترین استرس و تنیدگی روانی است که پیامدهای اجتماعی سنگینی دارد، یکی از این پیامدهای تصویری است که فرد از خودش دارد و آن تصویری منفی است . نداشتن عزت نفس، اعتماد به نفس، عوارض روانی – اجتماعی، پیامدهای است که او را تا مرز افسردگی پیش می برد. چنین فردی مدام خود را سرزنش می کند، مرتب از خودش سوال می پرسد: چرا من؟! او چشم اندازی روشن نسبت به آینده ندارد و در موقعیت تزلزل و تردید نسبت به آینده خودش قرار دارد. نکته مهم این است که در سوء استفاده جسمی و عاطفی می توان طرح مسئله کرد، اما در سوء استفاده جنسی ، حتی با طرح مسئله هم قربانی دچار بحران می شود.
نوعی خشم فرو خورده در فرد وجود دارد که نمی تواند به دلیل قبح اجتماعی و قضاوت های منفی طرح موضوع کند. بنابراین لبه تیز اتهام به طرف قربانی است در صورتی که او هیچ نقش بنیادی در این قضیه نداشته است. تصور بیرونی وجود دارد که قربانی می تواند به راحتی این تنش و استرس را کاهش دهد؛ بنابراین کاملا پنهان می کند. مدام با خودش کلنجار می رود و ترجیح می دهد کلا قضیه را پنهان کند. همواره دچار بدبینی، دو دلی و شک است و تا مرز اختلال «استرس پس از سانحه» پیش می رود ، که همان مرور کردن فاجعه است که در پی آن ممکن است افت تحصیلی یا کاری، انزوا، مشکل خواب یا درونگرایی پیش آید.

چنین فردی بهتر است چگونه به قضیه نگاه کند؟
زمانی که یک فرد، قربانی چنین حادثه ای میشود ، باید بدانیم مانند قربانی بلایایی مانند سیل یا زلزله است. نباید اجازه دهیم این حس بی پناهی و فکر اینکه مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته در او باقی بماند، گام اول، ارتباط عاطفی عمیق و فراهم کردن فرصتی است که بتواند صحبت کند. باید بر کالبد شکافی مشکل او و تقویت عزت نفسش تاکید شود.
این قربانیان ممکن است در تعاملاتشان با انسان های دیگر نیز دچار مشکل شوند. پس باید با کمک خودشان و اطرافیان، بادقت و حوصله این مشکل را ارزیابی و ریشه آن شناسایی شود و توضیح بدهند که مثلا این امر در کدام موقعیت و کجا اتفاق افتاده است.

برخورد اطرافیان در چنین موقعیت هایی باید چگونه باشد تا بتوانند کمک بیشتری بکنند؟
قضاوت های اخلاقی و نصیحت های سرزنشی ، باز لبه تیز اتهام را به سوی فرد نشانه می رود که به عبارتی همان نمک بر زخم او ریختن است.
خانواده ها در این موقعیت ها باید طرح موضوع کنند و از قربانی بخواهند تا بگویند چه اتفاقی افتاده است و او را یاری دهند تا خشم فروخورده اش را در کمال راحتی و امنیت برای آنها بازگو نماید. یعنی باید فضا و بستری را فراهم کنند که فریانی بفهمد کاملا مورد حمایت خانواده و اطرافیانش است؛ زیرا اینگونه افراد بعد از تجربه ای که داشته اند همواره حس ترس و ناامنی را همراه خود دارند و به فضای امن و حمایت شدن از طرف خانواده و اطرافیانشان برای راحت صحبت کردن بیشتر از هر چیز دیگری نیاز دارند.

روند درمان و دوره های درمانی بر روی این افراد معمو لاً به چه شکل است؟
دوره ها و روندهای درمانی زمانی برای این افراد نسبت به سنی که دارند متفاوت است ، مثلا درمان کودکان در قالب بازی یا نقاشی انجام می شود. وقتی کودک نمی تواند به راحتی درباره این مسئله صحبت کند، از او خواسته می شود که نقاشی یا بازی های خاصی را انجام دهد که در آنها حرف ها نهفته است. نوجوانان به گروه های مختلف تقسیم می شوند، در گروه درمانی، دختران نوجوان مخصوصاً وقتی مشکل مشابه داشته باشند راحتر صحبت می کنند و بزرگسالان نیز روش های روان درمانی فردی و بازنگری حادثه و پیدا کردن نقاط ضعف و قوت تحت درمان قرار می گیرند.

مهم ترین تاثیری که این گونه درمان ها بر قربانی دارد را چه چیزهایی می توان دانست؟
مهم ترین اتفاقی که باید برای چنین افرادی بیفتد این است که بتوانند به طریقی برون ریزی کنند و با این کار، از زیر بار توان فرسای سرزنش و احساس گناه، رها شود. هر مشکل درمانی دارد و اگر طرح موضوع نشود، به درمان نخواهیم رسید. چنین فردی ممکن است آنقدر قضیه را در خود باور کند که این امر برایش تبدیل به معضلی شود که ادامه زندگی را برایش دشوار سازد. در حالی که، در دوره های درمانی، قضیه برایش عادی سازی می شود او این را می پذیرد که انسان در معرض خطا و حادثه است، بدون آنکه خودش نقشی در بروز آن داشته باشد. افراد کم کم با این روش ها به زندگی عادی شان برمی گردند.

داشتن چنین تجربه ای چه تاثیری بر روابط جنسی فرد با همسرش می گذارد؟
چنین تجربیاتی معمولا ترس از تعامل جنسی و حتی تنفر از مسائل جنسی را به همراه می آورد. حتی ممکن است به ترس های ارتباطی بینجامد، به طوری که مثلا فرد دیگر به همسرش اعتماد نکند. در واقع این افراد چون تصویر تاریکی از این گونه مسائل دارند، این را به روابط زناشویی شان هم تعمیم می دهند و احساس تنفر، ترس و گریز از این روابط گریبانگیرشان می شود.

برخورد همسر کسی که قربانی شده بهتر است چگونه باشد؟
نقش حمایتی آنها تاثیر به سزایی دارد؛ باید بپذیرند همسرشان در این قضیه واقعاً قربانی بوده است.
بعد از آن می توانند با روش های درمانی و نزدیک شدن به موضوع ، سعی کند مسئله را حل کنند. جدا شدن، قهر، مقاومت یا سرکوفت زدن، نه تنها شرایط را بهتر نمی کند ، بلکه باعث بدتر شدن آن و تقویت ترس در فرد می شود.
اینکه همسران این فربانیان با کمک اطرافیان و مشاور ، همسرشان را در طی کردن این مسیر دشوار همراهی کنند؛ باعث می شود نتایج خوبی به دست آوردند و بتوانند زندگی عادی ای ادامه دهند.


هدی احمدی، ماهنامه سپیده دانایی شماره 79