آرامیس مشاور




گفت و گو با دکتر طیب رشید روان شناسی مثبت گرا

 ایرانیان امید به اعتدال را انتخاب کردند
دکتر طیب رشید، روان شناس بالینی ، محقق در حوزه روان شناسی مثبت گرا و استاد دانشگاه تورنتوی کانادا، متولد پاکستان است. مهم ترین حوزه مطالعاتی دکتر رشید روان شناسی بالینی با رویکرد روان شناسی مثبت و آموزش مثبت است. وی تحصیلات خود را در سه دانشگاه دیکینسون ، نیوجرسی و پنسلوانیا گذرانده است. او در دانشگاه پنسیلوانیا ، مطالعات در زمینه روان درمانی مثبت گرا را همراه با دکتر مارتین سلیگمن، بنیانگذار روان شناسی مثبت گرا توسعه داده است. تحقیقات دکتر رشید که در نشریات عمومی و علمی – تخصصی منتشر شده جوایز بسیاری را در دنیا نصیبش کرده است.

دکتر رشید تا کنون در محافل و دانشگاه های بین المللی بسیاری برای آموزش و متخصصان و روان شناسان حضور یافته است. برخی از دانشگاه ها عبارتند از: دانشگاه پرینسون ، دانشگاه پاریش، دانشگاه ملبورن، دانشگاه هنگ کنگ ، دانشگاه پنسیلوانیا ، دانشگاه مانیتونیا، دانشگاه آلاباما، دانشگاه بیرمنگام ، دانشگاه نیویورک، دانشگاه مک مستر، دانشگاه اتاوا، دانشگاه انتاربوی غربی، مدرسه Geelong Grammar، کالج ولینگتون و کنفرانس های بین المللی در حوزه روان شناسی مثبت در کانادا، اروپا و آسیا.
دکتر رشید در کنار فعالیت های علمی اش قربانیان بلایا در سراسر جهان از جمله بازماندگان تسونامی اندونزی و ژاپن در سال 2005 ، بازماندگان حمله یازده سپتامبر و بازماندگان حملات تروریستی در پاکستان را نیز مورد درمان قرار داده است.
یکی ار مباحث مورد مطالعه دکتر رشید، فضیلت اعتدال به عنوان یکی از فضایل مثبت در روان شناسی است. تا جایی که می توان او را نظریه پرداز اعتدال در روان شناسی دانست. این روان شناس برجسته می گوید به ایران و فرهنگ ایرانی علاقه مند است.
در اولین سوال می خواهم که شما به عنوان یک روان شناس شاخص در حوزه روان شناسی مثبت به ما بگویید که چرا این حوزه در روان شناسی ایجاد شد؟
در حقیقت مارتین سلیگمن چارچوب های حرکت فعلی روان شناسی مثبت را بازسازی کرد، اما اعتقاد دارم که این حوزه از روان شناسی تاریخچه کوتاه و گذشته بلندی دارد که این گذشته به این سئوال قدیمی بشر برمی گردد که انسان بودن به چه معناست؟ سابقه این سئوال که توسط فلسفه، الهیات، علم و هنر دنبال شده است به دوران باستان برمیگردد. روان شناسی به جای یافتن جواب های بالقوه به این سوال عمدتا بر آنچه انسان را ناراحت ، مضطرب و خشمگین می کند، تمرکز کرد. هر چند این تمرکز منفی علم روان شناسی نیز به این دلیل که مابیشتر شیفته منفی گرایی، بدی و شرارت هستیم قابل درک است.
تفکر غربی بیشتر از تفکر شرقی از طریق ماکیاولی ، شوپنهاور، هگل، داروین ، مارکس و فروید – که همه آنها در آرا و نظریات شان شرارت و منفی گرایی را توصیف کرده اند – بر این منفی گرایی و شرارت تمرکز کرده است. این گرایش به دوران مدرن نیز ادامه یافته است.
هزاران جرم و جنایتی که در رسانه های جهانی به نمایش گذاشته می شود باعث رشد منفی گرایی شده اند. ترس، خشونت، سوء استفاده های جنسی و روانی، اختلاس، حرص و طمع ، حسادت ، ناامنی و خیانت در اخبار ، سریال ها ، موسیقی ها و فیلم ها به دقت و خلاقانه پیش هم گذاشته می شوند.
ممکن است که ما برای توجه بیشتر نشان دادن به منفی گرایی مستعدتر باشیم اما، تفکر و فرهنگ غربی نیز این تمایل را تقویت می کند و فریفتگی مان به شرارت را برجسته می کند تا ما کمتر کنجکاو داستان های فضیلت ، خوبی، راستی، همکاری، نوع دوستی و فروتنی شویم.
روان شناسی به طور خاص ما نگاهی ظریف شیفتگی ما به منفی گرایی را مورد بررسی قرار داده و توضیح داده است. این علم آسیب ها و اختلالات روانی را به عنوان ظهور انگیزه های ناهشیار ، شرطی شدن و تقویت منفی ، تفکر مختل شده یا روابط آزار دهنده می داند.
زمانی به عنوان یک دانشجوی جوان در آمریکا تمایل داشتم جنبه های ظریف منفی گیرایی را با روان تحلیل گر شدن بررسی کنم. اما موقعی که درخواست پذیرش من در انستیتو روان تحلیل گری نیویورک رد شد، ناامید و دلسرد شدم. در همان زمان نیز پدر و مادرم را از دست دادم. طرد شدگی و غم، من را در افسردگی فرو برد.
یکی از اساتید من – به دلایلی که هنوز هم از آنها آگاه نیستم – یکی از شماره های مجله American Psychologist را به ایمیلم فرستاد. در طول تعطیلات آخر هفته ورق به ورق آنرا خواندم و با این امید که می توام رشته روان شناسی بالینی را دنبال کنم و مهارت هایی برای شکوفایی توانمندی ها و فضیلت های انسانی بیاموزم تقریباً این احساس را داشتم که از افسردگی خارج شده ام. داستان من از افراد بی شماری که در حوزه از زندگی شان طنین صدایی را می شنوند و می یابند، متفاوت است.
علاوه براینها، با وجود اخبار منفی که توسط رسانه ها از مسائل هسته ای تا آنفولانزای همه گیر در زندگی انسان ها پرتاب می شود انسان ها نباید انتظار داشته باشند که می توانند تحت یک فرایند کنترل اسیب زندگی کنند.
بنابراین ما باید بدانیم و دنبال کنیم که چه چیزهایی یک روز خوب را برایمان می سازند و عناصر یک تجربه بامعنا چیست؟ چه چیزهایی خلاقیت ما را برای جست و جوی زیبایی ها در درون و بیرون از خودمان مشتعل می کند؟ این سئوالات روان نشاسی مثبت را ایجاد کرد.

چه نیازی به ایجاد این حوزه از علم روان شناسی وجود داشت؟
نیاز اولیه، متعادل کردن انحراف روان شناسی به سمت منفی گرایی بود. همان طور که در بالا اشاره کردم، روان شناسی محور بدکارکردی ها، اختلالات و نقص های انسان بود که او را شکننده و متلاشی شده می ساخت.
البته تردیدی نیست که این مسحور شدن باعث ایجاد روش های ارزیابی و درمان های بسیار خوبی شده است اما هدف روان شناسی چیزی بیش از کمتر بدبخت شدن انسان ها است. باید این علم به صورتی برابر به شرایط و فرایندهایی که انسان ها ، جوامع و موسسات را برای رشد و شکوفایی توانا می سازد نیز علاقه مند باشد. این علم باید بررسی کند که چه چیزهایی می تواند پرورش بیابد.
زیرا غیاب بیماری روانی به معنای حضور سلامت روانی نیست و حضور بیماری روانی غیبت سلامت روانی بالا را نشان نمی دهد. ما نیاز داریم برای فهم پیچیدگی های ذاتی تجربیات انسانی در روشی که متعادل تر از دیدگاه سنتی کمبودگرا در روان شناسی باشد علائم آسیب ها و اختلالات روانی همراه با توانمندی ها، منابع را همراه با ارزش ها و امیدها را همراه با حسرت ها در نظر بگیریم.

اعتدال یکی از فضایل مثبتی است که شما با دقت مورد آن مطالعه کرده اید. اعتدال چیست؟
از دیدگاه روان شناسی مثبت، اعتدال آگاهی از توانمندی ها و استفاده بیشتر از آنها نیست. بلکه شبیه داشتن اجزای یک دستور العمل (برای مثال، توانمندی ها) است و سپس با دقت استفاده کردن از آنها به نسبتی که با محیط و فرهنگ مناسب باشد. بیش از تفکر غربی که در آن فردیت مورد تجلیل قرار می گیرد، اعتدال به تفکر صوفی منشانه شرقی وابسته است که هم پیروزی و هم مصیبت شخصی را موقتی می بیند.
تحقیقات روان شناسی مثبت نشان می دهند که بیشتر مردم، اگر نه همه آنها، افرادی هستند که بعد از شش ماه که در یک قرعه کشی یا بازی برنده می شوند به سطح اولیه شادی برمی گردند. بنابراین اعتدال به ما می آموزاند که پیروزی ها و شکست ها خودشان فی نفسه هدف نیستند بلکه راه هستند؛ یک راه برای جست و جوی عمق شخصیت مان.
و نیز اعتدال دانستن کمبودها و محدودیت های فردی است و کارکردن برای بهبودی آنها بدون در خود فرورفتگی و غرق شدن در رشد خویشتن با هزینه مزاحمت برای دیگران یا جدا شدن از آنها. اعتدال بیش از رسیدن به نتیجه مربوط به فرایند رسیدن به نتیجه است. اعتدال توسط نشانه های بیرونی ترسیم نمی شود. (برای مثال، محصولات، ابزارها، شناخت اجتماعی و غیره) اعتدال دین خود به عنوان بخشی از جهان است ، نه بخشی خاص از آن.

خطرات نداشتن اعتدال در زندگی فردی و اجتماعی چیست؟
فرد و جامعه ای که فاقد اعتدال باشد، در درجه نخست، احساسات و افکارش را به عنوان واقعیت تلقی می کند. به عبارت دیگر، آزمایش واقعیت منحرف می شود.
موقعی که فردی دیدگاهش را به عنوان واقعیت تلقی می کند احساس اجبار می کند تا آن را به زور برای دیگران وضع می کند. او اصولی و قوانینی را درست می کند. و موسساتی را تاسیس می کند که دیگران را به قبول این اصول وادار کند. به افرادی که از این اصول منحرف شوند یا با آن موافق نباشند برچسب متمرد یا خائن زده می شود. از دیدگاه روان شناسی مثبت در صورت فقدان اعتدال فرض می شود که تنها روش های محدودی خوب هستند.
روان شناسی مثبت، از طریق توانمندی های انسان نشان داده است که روش های بسیاری برای خوب بودن وجود دارد. یک مشکل خاص می تواند یا توسط خود تنظیمی حل شود و یا توسط استقامت ، خلاقیت یا کنجکاوی، هوش اجتماعی یا مهربانی ، فروتنی یا احتیاط، روشن بینی یا معنویت شجاعت یا اعتبار یا هر ترکیب دیگری از این توانمندی ها.
فقدان اعتدال در سطح فردی و اجتماعی می تواند ترس ها و سوء ظن های متقابل را ایجاد و حفظ کند. برای مثال، جامعه و رسانه ها می توانند پیچیدگی یک موضوع را با ایتم های خبری انتخاب شده کاهش دهند، زیرا قصدشان فقط به دست آوردن توجه برای افزایش بینندگان برنامه هایشان است. در این رسانه ها یک اتفاق در ایران، در سطح گروهی یا فردی، ممکن است بدون در نظر گرفتن بافت تاریخی و فرهنگی آن کشور گزارش شود.
به همین طریق، رفتارها یا عادت غربی، در ایران ممکن است نسبت به فرهنگ و مردم ایران خصمانه دیده شود، اگر بافت آن کشور و محیط درک نشود.
خطر بزرگ تر نداشتن اعتدال فرونشاندن خلاقیت است. البته خلاقیت بسیار زیاد نیز می تواند بی قاعدگی های احمقانه ای داشته باشد، اما فقدان آن می تواند باعث تحجر شود؛ یک پدیده ای که در آن انسان ها به صورت فردی و جمعی در مقابل هر چیز نویی مقاومت کنند.

چطور می توان یک جامعه و کشور را به سوی اعتدال رهنمون ساخت؟
همان طور که در بالا اشاره کردیم از دیدگاه روان شناسی مثبت، مهم ترین روش برای فهماندن اعتدال به افراد و اجتماع به تدریج قبولاندن این ایده در ذهن ها و قلب ها است که روش های خوب بسیاری وجود دارد.
به علاوه وقتی تنوع خوبی ها جست و جو، ارزیابی و حمایت شود شانس و فرصت داشتن انسان هایی که بافت های محیطی و فرهنگی مختلف و سایه های متعددی از خوبی را می بیند، بیشتر می شود.
بنابراین سوله ها و محدودیت های اقتصادی و تحریم های سیاسی اجرا نمی شود . فیسبوک یا توییتر نمی تواند اساس پیچیده تنوع بشری را تبیین و گسترش بدهد و این ابزارها می تواند خوبی را گسترش بدهند اما در این ابزار خطر گسترش شرارت هم وجود دارد.
تحقیقات نشان می دهند که فیلم ها و تاکیدات در این ابزارها برحقارت، کمبودها و بدنام کردن دیگران در این محیط ها ویروسی تر و همه گیرتر از همتایان مثبت آن هستند. بنابراین بهترین روش برای تسهیل و گسترش اعتدال چهره به چهره ملاقات کردن و ایده های خوب را سهیم شدن و به صورت آگاهانه ایجاد رفتارهای خوب است که ما را به هم پیوند دهد، نه اینکه ما را از هم جدا کند. من باور دارم با توانایی انسان برای همکاری مشکلی وجود ندارد.

مهدی ملک محمد، ماهنامه سپیده دانایی شماره 78