آرامیس مشاور




ترس از آینده از کجا می یاید و چطور می شود بر آن غلبه کرد؟

ترس از آینده از کجا می یاید و چطور می شود بر آن غلبه کرد؟
«موفق می شوم؟»، «آینده چه می شود؟»، «اگر تا آخر عمر تنها بمانم چه؟» اینها سوالاتی است که همه ما بارها در تنهایی به آن اندیشیده ایم. در وجود هر انسانی، ترسی از آنچه در آینده رخ خواهد داد ریشه دوانده است. اگر چه این ترس به عنوان تجربه ای هستی شناسانه در بین انسان ها مشترک است و نمی توان آن را به کلی از زندگی حذف کرد. شناخت علل این پدیده و راه کارهای کنترل و کاهش آن به ما کمک می کند از تبدیل این ترس طبیعی به افسردگی و اضطراب مزمن جلوگیری کنیم و حتی از آن به عنوان فرصتی برای معنا بخشی بیشتر به زندگی مان بهره ببریم.

چرا از آینده می ترسیم؟
• ترس از ناشناخته ها: همیشه از آنچه نمی شناسیم می ترسیم و آینده سرشار از ناشناخته ها و اتفاقات غیرقابل پیش بینی است. صرف نظر از بعد عمومی و همیشگی این نگرانی، تغییر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، وضعیت زندگی خصوصی و خصوصیات شخصیتی مان نیز بر میزان این ترس تاثیرگذار است.
• ترس از تنهایی: این موضوع یکی از عمیق ترین نگرانی های مشترک انسان هاست. حتی در زمانی که خانواده ای مستحکم و شبکه کارآمد و صمیمی ای از دوستان در کنار ما هستند، نگرانی از دست دادن آنها، گاه و بی گاه آزارمان می دهد.
به طور طبیعی در شرایطی مانند بیماری شدید یا مرگ یکی از اعضای خانواده، قطع رابطه با دوستان، طلاق، این ترس حالت جدی تری به خود می گیرد.
افراد مسیرهای گوناگونی را برای فرار از تنهایی امتحان می کنند. ازدواج یکی از این راه هاست. اگر چه یکی از دست آوردهای آن، کاهش ترس از تنهایی، به خصوص در سنین سالمندی است، نمی توان انتظار داشت این نگرانی، به کلی برطرف شود.
• ترس از شکست: کسب موفقیت، خواه ناخواه، تبدیل به بزرگ ترین هدف زدگی امروزی اکثر انسان ها شده است. در هر مقطع زندگی، موفقیت در عواملی مشخص، جایگاه اجتماعی و به دنبال آن رضایت فردی از خود و زندگی مان را شکل می دهد. شکست های شغلی و تحصیلی همچنین نگرانی درباره شکست هاس عاطفی و طلاق ترس هایی است که زندگی در سال های جوانی را در برمی گیرد.
• ناتوانی در یافتن معنای زندگی: زندگی بدون هدف، فلسفه و معنای تعریف شده پر از نگرانی است. اگر ندانیم از زندگی چه می خواهیم و خوشبختی مان را در چه چیز خواهیم یافت، آینده در دید ما چیزی جز یک تصویر مبهم و تار نخواهد بود و نتیجه این بلاتکلیفی و نداشتن چشم انداز نگرانی هایی است که در درازمدت تبدیل به اضطراب فراگیر و عمیق می شود.
هر چه باور ما به آنچه به عنوان معنای زندگی خود برگزیده ایم عمیق تر باشد و خود را بیشتر در مسیر این معنا بیابیم، نگرانی ما از آینده کمتر خواهد بود.
• ترس از مرگ: بی شک عمیق ترین ترس آدمی، در طی نسل ها و در همه فرهنگ ها ترس از مرگ است. اگر چه شیوه بروز و مصادیق این هراس بسته به نوع و میزان اعتقادات و دین مداری افراد، شرایط اجتماعی و فرهنگی، سن و شخصیت متفاوت است و طیف گسترده ای شامل ترس از نیستی و فنا، گناهکار بودن و عقوبت الهی، دردناک بودن مرگ و حتی ناراحتی و مشکلات نزدیکان پس از مرگ فرد را در بر می گیرد، یک نگرانی بین همه آنها مشترک است؛ «اگر فردا نباشم چه؟» با وجود این که بیشتر ما این ترس را در طول زندگی مان نادیده می گیریم و از فکر کردن درباره آن خودداری می کنیم در زمان هایی مانند از دست دادن یکی از نزدیکان و شرکت در مراسم عزاداری، یا هنگام بیماری سایه آن را بر زندگی خود احساس می کنیم.


چگونه ترس خود را از آینده کاهش دهیم؟
1- ترس های مان را بشناسیم و پذیرای آنها باشیم: گام اول در غلبه بر هر مشکلی در محدوده روان آدمی، خودشناسی است. اگر بتوانیم حجاب هایی که بر روی علت ترس های مان افتاده است کنار بزنیم و به علت اصلی هراس مان از آینده، پی ببریم، نیمی از راه را برای کنترل این ترس پیموده ایم. این نکته را نباید فراموش کنیم که روان انسان به طور ناخودآگاه سعی در انکار وجود و علل این ترس دارد و پی بردن به آن و پذیرش این موضوع نیازمند جستجو و تفکر درونی و عمیق است.
2- تصمیم بگیریم و مسئولیت تصمیم های مان را قبول کنیم: گاهی اوقات، برای فرار از عواقب شکست و سرزنش دیگران، از گرفتن تصمیم های مهم خودداری می کنیم و اجازه می دهیم زندگی مان منفعلانه ادامه پیدا بکند، یا دیگرن به جای مان تصمیم بگیرند. نتیجه این گونه رفتار، بی معنایی و بی انگیزگی در زندگی خواهد بود، که به ترس از آینده دامن خواهد زد. همچنین رفتار منفعلانه به ترس ما از شکست نیز دامن می زند. تجربه کردن ، حتی اگر با شکست همراه باشد، توان ما را رودررویی با آینده مجهول افزایش می دهد.
3- در هر مرحله و هر یک از اتفاقات زندگی، معنا و فلسفه ای برای خود بیابیم: زندگی همواره جاری و بسیاری از حوادث زندگی اجتناب ناپذیر است. آنچه ما را از غرق شده ای بر امواج به سکان دار کشتی ای در دریا تبدیل می کند، معنایی است که برای زندگی خود برگزیده ایم . منابع سازنده معنا، در هر دوره زندگی و در هر شخص متفاوت است. اما این منابع می بایست به کلیت زندگی ما جهت دهند و بهانه ای برای زیستن و فراتر از آن، برای بهزیستی ما فراهم آورند.
4- برنامه های کوتاه مدت مان را در راستای اهداف و معنای زندگی مان تنظیم کنیم: اگر چه بیشتر مردن اهداف بلندمدتی را در ذهن خود دارند و از منابع معنای متعددی بهره منداند، کمتر کسی برای رسیدن به این اهداف برنامه ریزی می کند و در تنظیم برنامه های کوتاه مدت خود، اهداف بلندمدتش را در نظر می گیرد. زمانی که هر روز و هر ساعت می دانیم برای چه تلاش می کنیم و قرار است که به کجا برسیم، آینده برای مان روشن خواهد بود، معنای زندگی مان پر رنگ می شود و هر شکست را دست اندازی گذرا در مسیر نیل به اهداف بلندمدت مان خواهیم یافت.
5- در عین واقع گرایی، مثبت اندیش باشیم: دو چیز ترس از آینده را شدت می بخشد. انکار وضعیت فعلی و ناامیدی از بهبود شرایط در آینده. داشتن برآوردی واقع بینانه از جایگاهی که امروز در آن قرار گرفته ایم، توقعات ما را از آینده تغییر و ترس از شکست را کاهش می دهد. از سوی دیگر نگاهی امیدوارانه و نگرش مثبت راه را بر اضطراب های بی بنیانی که هر روز ما را درگیر خود می کند؛ می بندد. فراموش نکنید این ما هستیم که نگرش های مان را در زیباترین حالتی که می توانیم تصور کنیم، ایجاد کنیم تا ترس از آینده را به زانو درآوریم.

مانی رفیعی، دانشجوی دکترای روان شناسی