آرامیس مشاور




شکست در کنکور را چگونه مدیریت کنیم؟

زندگی تمام نشده است
اعلام نتایج کنکور با غم و شادی زیادی همراه است. بعضی ها آنقدر خوشحال می شوند که سر از پا نمی شناسد و عده ای دیگر غم و اندوه زیادی را تجربه می کنند. برخی از افرادی که در کنکور قبول نمی شوند شاید تصور کنند فاجعه ای در زندگی شان اتفاق افتاده است که دیگر قابل جبران نیست. آبروی شان رفته و دیگر نمی توانند سرشان را در میان دوست و فامیل بلند کنند. اما بهتر است به شکست جور دیگری نگاه کنیم تا واکنش ها وهیجانات منفی به سراغ مان نیاید و افسردگی را تجربه نکنیم.
نرسیدن به هدف به طور طبیعی پیامد هایی را به همراه دارد. ممکن است فرد هیجانات منفی مانند غم و اندوه را تجربه کند که دوام این هیجانات منفی می تواند آسیب زا باشد. این احتمال وجود دارد که فرد از تغییر شرایط باز بماند که این موضوع کار را سخت تر می کند.

به نظر می رسد نوع نگاه ما به هدف، دیدگاه ما به دلایل عدم موفقیت و میزان اهمیتی که به قضاوت دیگران می دهیم از عوامل اصلی تعیین کننده ی واکنش های هیجانی و رفتاری ما نسبت به عدم موفقیت در کنکور باشند که هر کدام را به طور جداگانه بررسی می کنیم.

لذت از مسیر زندگی
در بخش های مختلف زندگی نوع نگاه افراد نسبت به « هدف » متفاوت است. به طور مثال در هنگام مسافرت بعضی از افراد فقط به هدف فکر می کنند. از مسیر لذت نمی برند و اگر در طول مسیر گفته شود دستیابی به مقصد ممکن نیست و باید به عقب برگردند، احساس اندوه بیشتری را تجربه می کنند. اما افرادی که از زیبایی های مسیر لذت می برند، حتی اگر به هدف نرسند، احساس اندوه کمتری به سراغ شان می آید. در کنکور هم این چنین است. افرادی که در کنکور فقط و فقط به موفقیت فکر می کنند و یک نگاه همه یا هیچ دارند، بیشتر مستعد غم و اندوه و شاید ابتلا به افسردگی هستند.
بهتر است افرادی که در کنکور موفق نشده اند به این موضوع توجه کنند که اگر چه به هدف شان نرسیده اند، در این مسیر به دانش آنها افزوده شده است و تجربیات بیشتری کسب کرده اند که اگر امروز بار دیگر شروع به حرکت کنند، به پشتوانه ی این تجارب و دانش ها بدون شک موفقیت هایی پیش رو دارند. بدین ترتیب اگر موفقیت را فقط « رسیدن » به هدف تلقی کنیم، نرسیدن به هدف یک شکست محسوب می شود، اما از دیدگاه برخی از روان شناسان شکست فقط نرسیدن به هدف نیست بلکه ممکن است افراد برای رسیدن به هدف شان به اندازه ی کافی تلاش نکرده یا در طول مسیر از داشته های شان به خوبی استفاده نکرده باشند.

 تغییر دیدگاه نسبت به شکست
اگر فردی بعد از شکست دوباره به خودش فرصت دهد و بازنگری دقیق و اساسی نسبت به شرایط داشته باشد راحت تر می تواند با وضعیت موجود کنار بیاید.
افرادی که عدم موفقیت شان را به عوامل درونی نسبت می دهند بیشتر مستعد افسردگی و بازماندن از ادامه ی مسیر هستند. به طور مثال به خودشان می گویند من استعداد ندارم، حالا که موفق نشدم هیچ وقت دیگر موفق نمی شوم و ... اگر چه ممکن است برای هدف شان استعداد کافی نداشته باشند، نباید این موضوع را تعمیم دهند. بهتر است این افراد در هدف گذاری های شان تجدید نظر کنند.
اگر در بررسی علل شکست متوجه شدند به اندازه ی کافی تلاش نکرده اند، از اصول مدیریت زمان غافل شده و فرصت ها را از دست داده اند باز هم می توانند به کمک این بازنگری ها برای شروع مجدد کوشش کنند.

بی توجهی به قضاوت دیگران
برخی از افراد وقتی در کنکور موفق نمی شوند بیشتر از آنکه از این شکست ناراحت باشند، از بابت قضاوت دیگران نگرانی دارند. به طور مثال ممکن است پیش خودشان فکر کنند الان پدر و مادرم، دبیرم یا همسایه ام درباره ی من چطور فکر می کنند وچه می گویند.
آنها تصور می کنند آبروی شان رفته است. در حالی که اگر قرار باشد آبروی ما با نرسیدن به چنین اهدافی از بین برود هر کدام از شهروندان ایرانی در زندگی شان به نوعی بی آبرو شده اند. در حالیکه چنین نیست و هر کدام از ما گاهی به اهداف مان نمی رسیم. قضاوت دیگران اگر چه اهمیت دارد، نظرشان تعیین کننده نیست. این ما هستیم که مشخص می کنیم به کجا برویم و چگونه برویم. به نظر دیگران احترم می گذاریم اما به راه خودمان ادامه می دهیم.

 بازنگری مهم است
در مجموع به افرادی که در کنکور موفق نشده و به هدف شان نرسیده اند توصیه می کنیم یک بار دیگر در اهداف شان بازنگری داشته باشند. باید ببینند آیا هدف را به درستی و متناسب با استعداد و توانایی های شان انتخاب کرده اند؟ اگر هدف درست بوده است آیا فرایند را به درستی طی کرده و از پتانسیل ها به خوبی استفاده کرده اند؟ مدیریت زمان داشته اند؟ بدون شک چنین بازنگری هایی مفید هستند و به فرد کمک می کنند نقاط ضعف خودش را بشناسد و برای موفقیت های آینده با آگاهی بیشتری تلاش کند.

وقتی چند بار پشت سر هم قبول نمی شوید
برخی از افراد چندمین بار در کنکور شرکت می کنند و باز هم موفق به قبولی نمی شوند. این افراد ویژگی های مختلفی دارند. بعضی ها سال ها پشت کنکور می مانند، اما در نهایت در کنکور و رشته مورد علاقه شان قبول می شوند، به خواسته شان می رسند و آسیب نمی بینند. در مقابل گروهی دیگر با یک بار عدم موفقیت به هم می ریزند و آسیب هایی را تجربه می کنند. از این رو نوع نگاه و ویژگی های شخصیتی و انعطاف پذیری اهمیت زیادی دارد. با این وجود اگر فردی چندین بار است که عدم موفقیت را تجربه می کند بهتر است از خودش بپرسد آیا بازنگری در اهداف را انجام داده است؟
واقعیت این است که گاهی اوقات اهدافی را برای خودمان در نظر می گیریم که رسیدن به آنها دشوار است و سختی هایی به همراه دارد. شاید توانایی و امکانات ما پاسخگوی رسیدن به آن اهداف نباشند. در چنین حالتی سلامت روان شناختی فرد حکم می کند در اهدافش بازنگری و هدف های دست یافتنی تر دیگری را انتخاب کند. به هر حال افرادی که چندین بار عدم موفقیت را تجربه کرده اند بدون شک نسبت به بقیه بیشتر مستعد تجربه ی غم و اندوه هستند یا ممکن است حالت هایی از افسردگی در آنها دیده شود.

مقابله با افسردگی

گاهی اوقات افراد بعد از اعلام نتایج کنکور و شنیدن این خبر که باز هم قبول نشده اند دچار حالت هایی از افسردگی می شوند که شاید این موضوع اطرافیان را نگران کند. اگر افسردگی به صورت واکنشی و گذرا باشد – شبیه حالتی که در سوگ هم دیده می شود – شاید موضوع نگران کننده ای نباشد و فرد با مکانیسم های طبیعی خودش بتواند از پس آن بر بیاید، اما اگر افسردگی ماندگار بود و دوام داشت، احتمالا" فرد به تنهایی نتوانسته است با آن مقابله کند و آن موقع مداخلات روان شناختی و مراجعه ی فرد به یک مشاور روان شناس توصیه می شود.


حمایت های والدین

فرد که در کنکور قبول نشده ممکن است از سوی خانواده هم با مشکلاتی رو به رو شود و والدین با واکنش های هیجانی خودشان این عدم موفقیت را فاجعه ی بزرگی تلقی کنند، به طوری که فرد احساس می کند مصیبتی رخ داده است، ناراحتی هایش بیشتر شود و آسیب ببیند.
این نگاه خانواده می تواند فرد را به مرز افسردگی برساند. بنابراین به والدین توصیه می شود برای این که مشکلات روان شناختی جدی برای فرزندشان به وجود نیاید به این توصیه ها توجه کنند:
بهتر است والدین بر حسب مورد از کلاس و برنامه های آموزشی یا سخنرانی های روان شناسان استفاده کنند تا بدانند در این شرایط چطور باید با فرزندشان برخورد کنند.
سرزنش، توصیه یا نصیحت های مستقیم برای نوجوانان و جوانانی که در سن کنکور هستند تأثیر مثبتی ندارد و می تواند مشکلاتی را ایجاد کند. والدین باید نقش حمایت گر داشته باشند. یعنی به فرزندشان بگویند ما کنار تو هستیم و از تو حمایت می کنیم. او را سرزنش نکنند که چرا نتوانستی موفق شوی و از مقایسه فرزندشان با سایرین خودداری کنند.
از فرزندشان به آرامی و به طور ضمنی سؤال کنند برنامه ات برای آینده چیست؟ فکر می کنی کجای کار مشکل داشتی؟ با این کار می توانند قسمت بالغ شخصیت فرزندشان را فعال کنند. پرسیدن این سؤالات بهتر از امر و نهی به فرزندشان است. اینکه بگویند تو باید از این به بعد این کار ها را انجام دهی یا این طور رفتار کنی یا این طور درس بخوانی، فایده ای ندارد.
فرزندشان را تهدید نکنند. به او نگویند چون قبول نشدی ما دیگر از تو حمایت نمی کنیم و تو فرزند خوبی برای ما نیستی.

دکتر حمید پور شریفی، روان شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز
گردآوری: مرکز مشاوره روان شناسی آرامیس