آرامیس مشاور




دین و مؤلفه های آن از منظر روان شناسی

کدام دینداری؟
چرا برخی از افراد عمیقا" دیندارند، در حالی که برخی دیگر هیچ گاه به دین توجه نمی کنند؟ چرا برخی مسلمانان، زرتشتی، بودایی هستند و برخی دیگر یهودی و مسیحی و ...؟ ایمان دینی چگونه ظاهر می شود و به چه ترتیبی در طول زندگی تحول پیدا می کند؟ چرا برخی دینداران تجربه های دینی عمیقی دارند، در حالیکه برخی دیگر از این تجارب بی بهره اند؟ چرا دینداری برخی افراد به سلامت هیجانی و رفتاری می انجامد و دینداری گروهی دیگر به اختلالات روان شناختی؟ و ... سؤالات یاد شده نمونه ای از سؤالاتی هستند که در گستره ی علم « روان شناسی دین » مورد توجه قرار می گیرند. این گستره از قدمتی یک قرنی و پر از فراز و نشیب برخوردار است که در این مقاله سعی داریم به صورت مختصر آن را به شما معرفی کنیم.

تولس، استاد روان شناسی دانشگاه کمبریج، معتبر ترین و پذیرفته شده ترین تعریف را از روان شناسی دین ارائه کرده است؛ تولس می گوید « مطالعه روان شناختی دین، تلاش برای درک رفتار دینی از طریق به کار بستن اصول روان شناختی است که از بررسی رفتار به معنای کلی کلمه حاصل می شود. » بر همین اساس است که روان شناسی دین یک رویکرد علمی در دین پژوهی در نظر گرفته می شود که روش علمی و روان شناختی بودن، آن را از دیگر رویکردهای دین پژوهی متمایز می سازد. ظهور این شاخه از روان شناسی در راستای جایگاه ممتاز دین در سازمان روان انسان بود.
بنابراین روان شناسی دین محل التقای دو سلسله دانش هاست: یک سلسله دانش های روان شناختی و یک سلسله دانش های دین پژوهانه؛ روان شناسی دین در منطقه ی همپوشان این دو دسته دانش هاست. البته روان شناسی دین را نباید با « روان شناسی دینی » اشتباه گرفت، زیرا این دو با هم کاملا" متفاوت هستند؛ در واقع، روان شناسی دینی یک شاخه از علوم دینی است با این مضمون که دین درباره ی روان آدمی چه گفته است؛ اما روان شناسی دین یعنی آنچه روان شناسان درباره ی دین می گویند. اما بگذارید ببینیم، روان شناسی دین چه می گوید و به چه مباحثی می پردازد.
مجموع همه ی آنچه روان شناسان دین بدان پرداخته اند، پنج شاخه ی مختلف است:
1- شاخه ی اول در سلسله مباحث روان شناسی دین، مباحثی هستند که در آنها عوامل روانی مؤثر در پیدایش دین تاریخی مورد بحث قرار می گیرد؛ در این مبحث سعی در یافتن پاسخ سؤالاتی مانند این موارد هستیم: عوامل روانی مؤثر در تجربه ی دینی بنیانگذاران دین کدام هستند؟ چرا بنیانگذار، این تجربه ی دینی را داشته است و غالب ما آدمیان در طول تاریخ از این تجربه ها بی بهره ایم؟ در این بحث، مانند سایر بحث های روان شناسی دین، هم دیدگاه های مثبت وجود دارد و هم دیدگاه های منفی. به هر حال بررسی عوامل روانی ای که باعث می شود فردی حضرت عیسی مسیح ( ع ) شود و کسی حضرت محمد ( ص ) و کسی هم من و شما، بحث اول روانشناسی دین یعنی دین تاریخی را شکل می دهد.
2- دسته دوم مباحث روان شناسی دین، عوامل روانی اقبال به دین است. در گرایش افراد گوناگون به یک دین عوامل مختلفی مانند عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، جغرافیایی و ... مؤثر هستند. اما آنچه روان شناسی دین بدان می پردازد، علل و عوامل روانی این اقبال به دین است. این مبحث به دو قسمت فرعی تقسیم می شود: یکی علل و عوامل روانی مؤثر در اقبال به دین به طور کلی؛ و دیگری علل و عوامل روانی مؤثر در اقبال به یک دین خاص.
3- شناخت عوامل روانی مؤثر در کیفیت دینداری، بحث سوم در روان شناسی دین است. در این زمینه خانم کابو، روان شناس دین، می گوید « دین مثل آب است، اما این آب بسته به این که در ظرفی با چه شکل هندسی و با چه رنگی ریخته شود، به صورت های مختلف جلوه می کند. با آن که پیروان هر دین و مذهبی به طور نظری معتقدند کل دین و مذهب شان را قبول دارند، در مقابل عمل برای هر کسی یک بخش دین مهم تلقی می شود و بخش های دیگر مورد غفلت واقع خواهد شد. » به بیانی دیگر می توان گفت در کیفیت دینداری علل روانی مؤثری وجود دارد، همین عامل باعث می شود همه ی مسلمانان مثل هم دینداری نکنند؛ کما این که همه ی مسیحیان هم مثل هم دینداری نمی کنند. در این بخش روان شناسی سؤالات مهمی پاسخ داده می شوند مثلا" چرا کسانی در دین به دنبال اصلاح خودشان می گردند و کسانی در همین دین به دنبال اصلاح جامعه؟
چرا کسانی در دین به دنبال مطلوب های اخلاقی هستند و کسانی به دنبال مطلوب های روانی؟ بنابراین شناخت مجموع علل و عواملی روانی که در کیفیت دینداری مؤثرند، بحث سوم روان شناسی دین را شکل می دهد.
4- در بخشی دیگر از روان شناسی دین، به آثار دینداری در روان آدمی توجه می شود. سؤال این است که آیا فرد متدین با فرد غیر متدین از منظر روانی باهم فرق دارند؟ آیا دینداری آثار روانی مشابه بر افراد می گذارد؟ آیا اصلا" دین می تواند کارکرد های مثبتی بر روان افراد داشته باشد؟ در این بحث نیز نظرات مثبت و منفی وجود دارد که ما در پی اثبات یا رد آنها حداقل در این مقاله نیستیم، فقط می خواهیم بگوییم روان شناسان دراین مبحث، حرف هایی برای گفتن دارند.
5- بحث آخر روان شناسی دین این است که سعی دارد، همانطور که برای سنجش هر چیزی ابزاری می سازد، برای سنجش دین و دینداری نیز ابزاری تهیه کند. در واقع سؤال این است که ابزار سنجش دینداری چیست؟ اگر افرادی باهم بر سر دیندار بودن یا دیندار نبودن اختلاف داشته باشند، چه ابزار و ترازوی علمی وجود دارد؟ آیا شخصی که همه ی آداب دینی را انجام می دهد اما مضطرب است، دیندار است یا نه؟ ممکن است کسی بگوید چون اعمال دینی را انجام می دهد حتما" دیندار است ولو این که آرامش نداشته باشد. اما شخص دیگری می گوید، میزان دینداری به آرامش افراد است. در واقع برخی برای سنجش دینداری به ملاک های بیرونی تمرکز دارند و برخی به ملاک های درونی. بنابراین ساخت ابزاری معتبر برای سنجش دینداری، در پاسخ به این سؤالات، بحث پنجم روان شناسی دین را تشکیل می دهد.
پس هر بحثی در روان شناسی دین به یکی از پنج بحث زیر بر می گیرد:
1.عوامل روانی مؤثر در پیدایش یک دین تاریخی؛

2.عوامل روانی مؤثر در اقبال به یک دین؛

3. عوامل روانی مؤثر در کیفیت دینداری افراد؛

4. عوامل مؤثر دین در روان آدمی و

5.ابزارهای روان شناختی سنجش دینداری افراد.


در مجموع، روان شناسی دین، پس از نزدیک به یک قرن تحول و تکاپو، جایگاه ویژه ی خود را در میان گرایش های مختلف روان شناسی و علوم وابسته پیدا کرده است و امروزه مجلات متعدد و معتبری موضوع خود را به آن اختصاص داده اند. انجمن روان شناسی آمریکا نیز بخشی را با عنوان روان شناسی دین، با هدف حمایت از روان شناسانی که مایل به پژوهش در خصوص اهمیت و جایگاه دین در زندگی انسان ها و علم روان شناسی هستند، تأسیس کرده است و به گسترش نظریه، پژوهش و کاربرد روان شناسی دین و رشته های وابسته به آن پرداخته است.
پارسا همدانی، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

گردآوری : مکز مشاوره روانشناسی آرامیس