آرامیس مشاور




نحوه تمایز یافتگی و استقلال همسران، حکایت این دو «من»

میزان تاثیر پذیری ما از همسرمان چه قدر باید باشد؟ واقعیت این است که پاسخ به این سوال از جهاتی بسیار دشوار است؛ اما شاید اگر کمی با معیارهای روان شناسی آشنا شویم، بهتر بتوانیم در این زمینه تصمیم گیری کنیم.
اگر دوست دارید در کنار این که با همسرتان تطبیق پیدا می کنید، هویت شخصی خودتان را نیز حفظ کنید و البته از فواید این کار لذت ببرید، بهتر است از نکاتی که در این مطلب ارائه شده اند، استفاده کنید.

اما واقعا منظور از تطبیق پیدا کردن چیست؟ آیا اگر مردی با همسرش تطبیق پیدا کرد، در دسته «زن ذلیلان» قرار می گیرد؛ یا این که منظور از تطبیق پیدا کردن با همسر فداکاری ها و از خودگذشتگی های بی پایان است و لازمه آن هم فراموش کردن تمام خواسته های و علایق خودمان است؟ شاید هم تطبیق پیدا کردن تعریفی غیر از همه این موارد باشد. راستی ، اصلا لازم است ما با همسرمان تطبیق پیدا کنیم یا خیلی راحت می توانیم مثل دو فرد کاملا مجزا با هویت های ویژه خودمان در کنار هم زندگی خوب و خوشی را داشته باشیم .
چرا تطبیق لازم است؟ تطبیق پیدا کردن با همسر را می توانیم از زوایای دیگری نیز ببینیم: این که به همسرمان اجازه می دهیم تا روی ما، تصمیم گیری های ما و حتی افکار و باورهای ما نفوذ داشته باشد و بتواند ما را تحت تاثیر خود قرار دهد. این نفوذ داشتن همسران روی یکدیگر می تواند اثرات مثبتی بر روابط آن ها بگذارد. به عنوان نمونه تحقیقات نشان داده زمانی که همسران حاضر نیستند نفوذ همدیگر را بپذیرند، احتمال طلاق افزایش می یابد. البته همان طور که می توان حدس زد آقایان نقش ویژه تری در این بین دارند و زمانی که آن ها حاضر به کوتاه امدن نباشند، به احتمال 81 درصد ازدواج با مشکل روبه رو خواهد شد. از طرفی، زمانی که همسران حتی در همان ماه های ابتدایی ازدواج به همدیگر اجازه نفوذ می دهند، زندگی شان شادتر می شود.
اما قبل از این که تصورات منفی در رابطه با تطابق پیدا کردن با مسیر و نفوذ همسر بر خودمان، به سراغ ما بیاید و نگذارد در این مورد تصمیمی درست و منطقی بگیریم، بهتر است ببینیم که این تطابق پیدا کردن شامل چه مواردی نمی شود، تا بعد ببینیم شامل چه مواردی می شود.

این که لذت است!
یکی از اولین تصورات در مورد تطبیق پیدا کردن با همسر، «زن ذلیل» شدن مرد خانه است. جدای از مواقعی که این اصطلاح به صورت شوخی برای هر برخوردی از جانب مردان به صورتی افراطی عنان زندگی فردی و خانوادگی خود را به دست همسرشان می سپارند. از طرفی، برخی مواقع خانم ها نیز رفتاری دارند که به عنوان فداکاری بیش از اندازه از آن یاد می شود. اما آیا این رفتارهای افراطی همان تطبیق دادنی است که برای آن فوایدی برشمردیم؟ جواب این سوال، همان طور که شما نیز حدس زده اید، قطعاً منفی است . اما راستی ، چرا برخی از همسران چنین رفتارهایی را پیشه می کنند؟ اگر بخواهیم دچار این برخوردهای افراطی نشویم، باید حواسمان به چه نکاتی باشد؟

 لذت چیزی در پس این ماجرا است؟
کارن هورنای روان شناسی با رویکرد تحلیلی است که درباره این رفتارهای افراطی نظرات جالب توجهی دارد. او می گوید انسان ها دچار اضطرابی اساسی هستند که برای کنار آمدن با آن، دست به رفتارهای گوناگون می زنند. برخی از این برخوردها اشتباه هستند، هر چند که شیوع بالایی نیز دارند. دو مدل از این برخوردهای شایع اما اشتباه کسب محبت و سلطه پذیری است.
هورنای معتقد است برخی افراد حاضرند برای جلب محبت اطرافیان ، به ویژه افراد نزدیک مانند همسر یا پدر و مادر، دست به هر کاری بزنند. این گروه حاضرند هر کاری بکنند تا صرفاً احساس کنند که دیگران آن ها را دوست دارند. دلیل این رفتار نیز در آن ها بسیار ساده است؛ تصور می کنند اگر کسی آن را دوست داشته باشد، دیگر به ان ها آسیبی نمی زنند.
گروه دوم کسانی هستند که به صورت افراطی از خواسته های دیگران اطاعت می کنند و اعتقاد دارند در صورت تسلیم شدن، از انتقاد دیگران مصون خواهند بود. و البته برای این که از این سلطه پذیری خود چندان دچار ناراحتی نشوند، نام زیبای از خودگذشتگی را روی آن می گذارند. اما وجه تمایز این رفتار با از خودگذشتگی واقعی در افراطی بودن این برخوردها و البته احساس نارضایتی ای است که فرد از برخوردهای خود دارند. زمانی که کسی در قبال هر کوتاه آمدن انتظار جبران، هر چند اندک، از فرد مقابلش را دارد، به احتمال زیاد جزء این گروه قرار می گیرد.
هر چند روان شاسان جدید برای توصیف این رفتارها و چرایی آن ها از عبارات دیگری مانند پایین بودن اعتماد به نفس یا نبود عزت نفس استفاده می کنند؛ اما به هر صورت همگی معتقدند که این رفتارها شکلی بیمارگون دارد و در صورت ادامه پیدا کردن زندگی فردی و خانوادگی این افراد ممکن است دچار مشکلات فراوان شود.
اما واقعاً رفتار درست در این زمینه چیست؟
از ذلت به لذت
میزان تاثیرپذیری ما از همسرمان چه قدر باید باشد؟ واقعیت این است که پاسخ به این سوال از جهاتی بسیار دشوار است؛ اما شاید اگر کمی با معیارهای روان شناسی آشنا شویم ، بهتر بتوانیم در این زمینه تصمیم گیری کنیم.
بوئن یکی از خانواده درمانگرهای صاحب نظر در زمینه روابط بین اعضای خانواده و تاثیرپذیری آنهاست. یکی از مفاهیم بنیادی در نظریه بوئن «تفکیک خویشتن» است. او این اصطلاح را برای مواردی به کار می برد که فرد بتواند بین احساست و شناخت خود توازنی ایجاد کند و توانایی برقرار کردن تمایز بین این دو را به دست اورد تا در زمان تصمیم گیری، تصمیمی مبتنی بر شناخت بگیرد و نه عواطف و احساسات. به نظر او وقتی کسی توانسته باشد به این درجه برسد، در زمان مواجهه با عواطف و احساسات ، هر چند که شدید باشد می تواند تصمیمی درست بگیرد. این موضوع در زندگی خانوادگی و در ارتباط با نزدیکان ما اهمیت بسیاری پیدا می کند. در واقع، زمانی به تفکیک خویشتن می رسیم که در ارتباط با نزدیکان ، هر چند که دچار احساسات شدیدی می شویم، به آن درجه از پختگی برسیم که بتوانیم براساس تفکرات خود تصمیم بگیریم . البته در عین حال طعم صمیمیت را نیز در این ارتباط بچشیم. بوئن معتقد است صمیمیت و تفکیک خویشتن می توانند با هم در یک جا جمع شوند . این موضوع شاید بتواند خیال بسیاری را راحت کند که به نظرشان در صورت تطبیق پیدا کردن با همسر، هویت شان از دست می رود یا مجبور به انجام کارهایی خلاف میل خودشان می شوند.
البته نکته مهم دیگری که در نظریه بوئن وجود دارد ، نقش هر فرد برای تفکیک پیدا کردن است، بوئین معتقد است وظیفه ماست که برای برداشتن هویتی مجزا و تفکیک پیدا کردن از اطرافیان ، قدم هایی برداریم نه این که دائم به دیگران اعترض کینم که چرا ما را به رسمیت نمی شناسند یا این که باید به شکل دیگری با ما رفتار کنند.
البته واقعیت این است که تعداد بسیار کمی از مردم به این درجه از پختگی می رسند که در عین حال که روابط صمیمانه ای با دیگران دارند، بتوانند بین عواطف و شناخت خود توازن ایجاد کنند. اما نباید سریعاً ناامید شوید که پس داستان تطبیق پیدا کردن با همسر و در عین حال حفظ خویت خود ، امری نزدیک به محال است که قطعاً از عهده من برنمی اید . شاید نکاتی که در ادامه می آید، بتواند کمک های خوبی باشد برای برداشتن قدم های اولیه در این زمینه.
چه طور قدم هایمان را برای تطبیق دادن مثبت با همسرمان برداریم؟
اگر دوست دارید وارد این گود شوید و در کنار این که با همسرتان تطبیق پیدا می کنید، هویت شخصی خودتان را نیز حفظ کنید و البته از فواید این کار لذت ببرید، بهتر است به نکات زیر توجه کنید.
اول از همه، یادتان باشد که تطبیق پیدا کردن دو فرد در کنار هم آن هم برای مدت طولانی ، ناگزیر به پیدا شدن شباهت هایی بین آن ها منجر می شود. پس اگر بعد از گذشت چند سال از زندگی مشترک، کسی به شما گفت که شبیه همسرتان شده اید ، نباید افسوس بخورید که :«ای دل غافل، از دست رفتم!» بلکه بهتر است خوشحال باشید، چرا که احتمالاً توانسته اید از راه تطبیق پیدا کردن با همدیگر، قدم های خوبی برای رسیدن به زندگی شاد بردارید.
یادتان باشد هر شباهت پیدا کردنی نشانه خوبی نیست. چرا که شرط مهم این است که دچار رفتارهای افراطی نشویم.
اگر تصور می کنید که با تطبیق پیدا کردن با همسرتان تمام راه را رفته اید ، سخت در اشتباهید. گاهی این کار تنها شروع مسیری است که می توانید با کمک آن با همسرتان به گفتگو بنشینید تا مشکلات و مسائل زندگی مشترکتان را حل و فصل کنید.
تا صحبت از تطبیق پیدا کردن با همسر می شود، بعضی ها تصور می کنند که اگر بخواهند کمی در این زمینه نرم باشند، کل هویت آن ها زیر سوال می رود و ناچارند آدمی غیر از آن چیزی باشند که تا به امروز بوده اند. اگر زمانی که می خواهیم در این زمینه از خود و همسرمان توقعاتی داشته باشیم، شاید بهتر باشد ابتدا کلاهمان را قاضی کنیم و انتظاراتی درست از خود و یا همسرمان داشته باشیم تا این قدر در رابطه با این مسئله وحشت نکنیم و بتوانیم از این موارد به درستی بهره مند شویم.
یکی از ابتدایی ترین آگاهی ها دراین زمینه، شناختی مواردی است که می توانیم انتظار تغییر کردن را از خود یا همسرمان داشته باشیم.
برخی ویژگی ها در زندگی فردی و گذشته همسرمان وجود که ممکن است تاثیرات زیادی بر زندگی کنونی او داشته باشند و از سویی خودمان نیز از آنها راضی نباشیم. اما واقعیت این است که اگر نخواهیم آن ها را بپذیریم، جز ایجاد تلخی در زندگی نتیجه دیگری عایدمان نمی شود. به عنوان مثال ویژگی های ظاهری همسر و یا خصوصیات خانواده او مواردی نیستند که بتوانیم آن ها را تغییر دهیم. پس بهتر است سعی کنیم با آن ها به نوعی کنار بیاییم.
در مورد دسته دیگری از خصوصیات همسرمان، هر چند ممکن است در صورت اعمال فشار، بتوانیم او را وادار به تغییر کنیم؛ اما احتمال ایجاد دلخوری های عمیق وجود دارد. از سویی، احتمالاً این تغییرات چندان طول نمی کشد . این موارد شامل ویژگی های اخلاقی و باورها و اعتقاداتی می شوند که برای هر کسی از ارزش بالایی برخوردارند . پیش از ازدواج بهتر است سعی کنیم شناخت دقیق تری در این زمینه ها باشیم.
دسته سوم مواردی هستند که بار ارزشی چندانی ندارند و هر کس چه ما و چه همسرمان می تواند، با کمی زحمت و از خودگذشتگی، تغییراتی در آن ها ایجاد کند. این دسته عبارت اند از آداب و عادت های رفتاری و سلیقه هایی که در طول زمان می توان تغییرشان داد.


نرگس عزیزی، کارشناس ارشد مشاوره خانواده