آرامیس مشاور




باورت را عوض کن نه همسرت!

باورهای غیر منطقی زن یا شوهر می تواند آن ها را به وادی طلاق بکشاند. ذهن خوانی، باور به این که عشق مرده را نمی توان زنده کرد. این که رقابت می تواند به زندگی گرمی ببخشد، ، این که افراد متضاد همدیگر را جذب می کنند، این که همسران نباید مسائل خودشان را به مشاوره بگویند و برچسب زدن، باورهای غیرمنطقی هستند که می توانند زندگی ما را نابود کنند.
رابطه زناشویی یکی از صمیمی ترین و خصوصی ترین انواع ارتباط انسانی و از نیازهای فطری بشر است. داشتن رابطه با همسر، می تواند سرچشمه اساس ارامش، حمایت و لذت برای هر کس باشد و این در حالی است که همین رابطه گاهی می تواند به منشا اضطراب، احساس ناکامی و نارضایتی تبدیل شود. زمانی که دو نفر با سلایق و نیازهای مختلف در کنار هم قرار می گیرند. دوام و کیفیت زندگی به دانش، مهارت و هنر هر یک از آنها در تحکیم این ارتباط بستگی دارد. بسیاری از همسران زندگی مشترک خود را با عشق آغاز می کنند در این زمان هرگز به این موضوع نمی اندیشند که روزی ممکن است شعله عشق آنان به خاموشی گراید.

یک روان شناس مشهور و نظریه پرداز به نام «الیس»عنوان می کند : زوج هایی که به تازگی ازدواج کرده اند، کمتر به این فکر می کنند که ممکن است زمانی عشق افسانه ای آنها کمرنگ شود و این درست زمانی است که دلزدگی آغاز شده است. دلزدگی از عشق یک روند تدریجی است و به ندرت به طور ناگهانی بروز می کند. در واقع صمیمیت و عشق به تدریج رنگ می بازد و به همراه ان احساس خستگی عمومی عارض می شود.
تحقیقات چه می گویند؟
براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، میزان طلاق در سال های اخیر رشد فزاینده ای داشته به طوری که این رشد از سال 1373 تا 1375 به ترتیب 2/7، 5/7 ، 9/7 درصد رسیده است. بیشترین فراوانی متقاضی طلاق در گروه سنی 31- 25 سال و کمترین در مقطع سنی 52-58 سال است. همچنین در پژوهش سازمان بهزیستی در سال 1387 مشخص شد بیشترین متقاضی طلاق در مقطع تحصیلی زیردیپلم و گروه سنی 35 تا 36 و 30 تا 34 سال قرار داشته اند. علاوه بر آن مشخص شد 14 درصد از زنان متقاضی، شاغل و 86 درصد خانه دار بودند. وضعیت روانی زوج های ناراضی در آزمون های شخصیتی نشان می دهد از افسردگی، عدم علاقه به زندگی و نگرانی رنج می برند. شوهران این زوج ها احساس نگرانی  اضطراب داشته و به آسانی خود را سرزنش می کنند.
نوسانات رابطه زناشویی، عدم رضایت و به دنبال آن شکل گیری طلاق، تحت تاثیر عوامل مختلفی ایجاد می شود. اگر نخواهیم عواملی همچون اختلافات سنی، خیانت طرفین، اعتیاد، مشکلات اقتصادی را در نظر بگیریم، یکی از مهم ترین عوامل مشکل ساز، باورهای غیرمنطقی در روابط همسران است که منجر به کاهش خودباوری، نظر منفی نسبت به همسر، احساساس و دلزدگی، ناکامی در مورد خود و دوست نداشتن می شود.
باورها با ما چه می کنند؟
بدون تردید باورها، خمیره هر آدمی را شکل میدهند. آدمی با باورهای خود زنده است و زندگی می کند. در واقع باورها نوع نگاه ماه به اتفاقات محیطی و تعیین کننده احساسات و رفتارهای روزمره مان است.
«آرون بک» از روان شناسان معروف، معتقد است مهم ترین علت مشکلات زناشویی و روابط انسانی، سوء تفاهم و خطاهای فکری و باورهای غیرمنطقی است. به اعتقاد او تفاوت در نحوه نگرش افراد باعث بروز اختلافات بین همسران می شود. همچنین او معتقد است یکی از مهم ترین علل اختلافات زناشویی، انتظارات متفاوت زن و شوهر از نقش یکدیگر در خانواده است.
اغلب زوج ها درباره دخل و خرج خانواده، نگهداری فرزندان، فعالیت اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت و تقسیم کار در خانواده باورهای متفاوتی دارند. مقایسه همسران در شرف طلاق نسبت به آنهایی که این طور نیستند نشان می دهد آنها از گذشته یک باور غیرمنطقی راسخی با خود داشته اند که می توانند همسرشان را آنطور که خود می خواهد، تغییر دهند. وجود این قبیل باورهای غیرمنطقی که همانند ویروسی در افراد نفوذ می کنند رفته رفته رابطه همسران را به نابودی کشیده و نارضایتی زناشویی را سبب می شوند.
گاهی باورهای غیرمنطقی شامل ارزش ها و اعتقادات مذهبی ، فرهنگی و خانوادگی است که در روش تربیتی از والدین و اطرافیان به فرد منتقل شده و طرفین هر کدام این باورها را خود به خانه همسر آورده اند و این باورها را وحی منزل می دانند و به عنوان باورهای درست آنها را پذیرفته و خود را مجاب می کنند و آنها را در زندگی زناشویی خود به کار بندند.
همین اصرار و پافشاری برانجام این قبیل باورها زمینه اختلافات در روابط را فراهم می سازند. مثل اعتقاد یک زن به این که فقط نقش او به عنوان یک همسر مدیریت کارهای داخل منزل است و نقش شوهر بیرون از خانه است.
در چنین شرایطی اگر همسران مشکلات مالی داشته باشند و شاغل بودن هر دو آنها بتواند این مشکل را برطرف کند با مخالفت ها و مقاومت زن در این شرایط مواجه شده و از همین لحظه هاست که چالش در روابط شروع می شود و شوهر ممکن است تصور کند همسر دلخواه خود را نگرفته چرا که او و شرایط زندگی را به خوبی درک نمی کند و از این رابطه سرخورده شود. به هر حال تعامل ضعیف، درک همسران از یکدیگر را کاهش می دهد و باعث می شود، همسران نتوانند از یکدیگر رضایت داشته باشند.
باورهای غیر منطقی ، انواع و اقسام
ازمهمترین باورهای غیرمنطقی در روابط همسران می توان به چند مورد زیراشاره کرد:
1- ذهن خوانی
یکی از باورهای غیرمنطقی که مبتلا به روابط همسران بوده و آن را آسیب پذیر می کند «توقع ذهن خوانی» همسران از یکدیگر است. این توقع و انتظار به این برمی گردد که همسران باور دارند بدون نیاز به گفتن اظهار کردن خواسته ها و انتظارات، طرف مقابل باید از احساسات، افکار و نیازهای آنها آگاهی داشته و به ان بها دهد.
به موجب این باور ، مشاهده می شود همسران با مشکلات و سوء تفاهمات عدیده ای مواجه می شوند که به هنگام ریشه یابی و بررسی عوامل زمینه ساز در می بابید علت این دلخوری و ناراحتی به خاطر این است که ذهن خوانی کرده اند یعنی به جای این که که از هم سوال کنند، حدس می زنند فلان حرف یا فلان رفتار چه معنایی می دهد و به این ترتیب در کوتاه مدت یا درازمدت سوء تفاهم می شوند. بسیاری از همسران فراموش می کنند همسرشان از جنس دیگر بوده و توقع دارند از او برای آگاهی از انتظارات و خواسته های ابراز نشده فردی که با وی متفاوت است،یک باور غیرمنطقی است. آنها نمی دانند با راه دادن این باور به ذهن خود، به ایجاد دیوارهای رنجش و سوء تفاهم کمک می کنند و مهم تر از آن همسر خودشان را از وجود یک رابطه مطلوب و رضایت بخش محروم می کنند. در صورتی که کنارگذاشتن ذهن خوانی و روآوردن به تعامل بهترین راه برای حل مسئله است.


2- عشق مرده و سرد شده را نمی توان زنده کرد
در باور غلط بعدی این اعتقاد وجود دارد که عشق مرده و سرد شده را نمی توان زنده کرد این باور غلط است زیرا می توان عشق و محبتی را که به خاطر خطای ما از بین رفته، با رفتار درست، دوباره احیا کرد. این که ما گمان کنیم اگر ارتباط ما خراب شده و اختلاف مان شدید است، دیگر راهی برای تفاهم و رسیدن به فصل مشترک وجود ندارد، کاملا اشتباه است. می توان بنای رابطه را دوباره از نو ساخت.


3- رقابت بین زن و شوهر به ازدواج گرمی شوق می بخشد
برخی زوج ها به خاطر این باور غلط به خصوص در محیط کاری مشترک به رقابت با یکدیگر می پردازند و از حقوق گرفته تا پست و مقام سعی می کنند از هم پیشی بگیرند. در حالی که این رقابت است که به زندگی گرمی و شوق می بخشد. همچنین برخی معتقدند هر همسری باید تلاش کند از همسرش فرد بهتری بسازد. در صورتی که طبق تئوری انتخاب ما فقط مسئول اعمال خودمان هستیم و نهایت کاری که می توانیم بکنیم این است که از خودمان فرد بهتری بسازیم.


4- افراد که خیلی باهم تفاوت دارند حتی متضاد هستند، جذب هم می شوند و می توانند یکدیگر را تکمیل کنند.
این باور غلط متاسفانه از نظریه های روان شناسی گرفته شده و از ایده های «یونگ» مبنی بر این که هر فردی جذب تیپ شخصیتی متضاد خود می شود، امده است. اما طبق تحقیقات جدید مشخص شده است افرادی که از دو تیپ شخصیت متضاد هستند نه تنها نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند بله دائما با هم درگیر می شوند.


5- همسران نباید مسائل زناشویی خود را با دیگران در میان بگذارند.
روان شناسان درباره این باور غلط می گویند: بسیاری از اوقات پدر و مادر، خاله، عمه، خواهر و برادر افراد صاحب صلاحیتی برای حل مشکلات نیستند و فقط با دلسوزی های بی جا مشکلات را بدتر می کنند. بنابراین دقت کنید مشکلات فقط باید با مشاور معتمد یا یک دوست آگاه مطرح شود. از سوی دیگر نباید در زندگی به آنچه دارید راضی و خشنود باشید. توجه کنید این ایده با مناعت تفاوت چشمگیری دارد. زیرا اگر همیشه به آنچه داریم، راضی و خشنود باشیم هرگز پیشرفت نخواهیم کرد.


6- برچسب زنی
برخی روان شناسان معتقدند وقتی زن و شوهرها از عشق و شیفتگی فاصله می گیرند، هر حادثه ای دلسردکننده ای برای توجیه برچسب زدن منفی به همسرشان کافی به نظر می رسد. شوهر در این شرایط حتی اگر یک بار حساسیت نشان ندهد یک فرد بی احساس تلقی می شود.
اگر زن ولو یکبار انتظار محبت شوهر را برآورده نکند نامهربان می شود. زدن برچسب های منفی مثل تو تنبلی، عقب افتاده ای، تحقیرکننده ای، نامهربانی، بی احساسی، بی ادبی، بی شخصیتی، بیماری و ... بعد از هر جر و بحثی بین همسران، باعث می شود اعتماد به نفس طرف مقابل کاهش یافته و همسر او یک فرد ایرادگیر و ناسازگار تلقی شود که خود را بهتر از طرف مقابل می داند و با این رفتار مانع از پیشرفت او شده است.


باورهای ریشه دار دردسرساز
در بدترین شرایط ممکن است باورهای غیرمنطقی ناشی از آموزه های گذشته فرد نباشد بلکه ریشه آن مشکلات روحی و روانی همسران باشد.
متاسفانه بخش اعظم این باورهای غیرمنطقی در اختلال های روانی مختلف نهفته شده اند؛ بدین ترتیب که همسران ممکن است قبل از ادواج با اختلال خود زندگی کنند اما موقعیت های آنچنانی برای به چالش کشیدن این باورها وجود نداشته است و حال که ازدواج کرده اند، فرصتی ایجاد شده تا در رابطه خود با همسرشان این باورها آشکار شوند. مثل مخالفت های همسران در مورد یک موضوع. در چنین شرایطی زوج مبتلا بدون آنکه بداند دلیل آشفتگی روحی اش اختلال های شخصیتی اوست، احساس می کند که همسرش موجبات اختلال او را فراهم ساخته و دلیل مشکلات روحی خود را به او نسبت می دهد در حالی که اصل ماجرا را نمی داند.
برخی اختلال ها در این خصوص افسردگی، اضطراب، پارانویا، وسواس و ... هستند که مشخصه اصلی آنها باورهای تخریب کننده است. برای یک فرد پارانویا انجام هر رفتاری از سوی همسر که او در جریان نباشد حتی امور ساده، نوعی خیانت محسوب می شود. برای یک فرد افسرده خستگی و استرس وارد شده به همسرش در محیط شغلی و تظاهر آن در خانه معنای بی تفاوتی به نیازهای او و دوست نداشتن همسر را می دهد.
برای یک فرد مضطرب و دائماً نگران تماس های مکرر به هنگام دیرآمدن همسر به خانه منجر به کلافگی طرف مقابل و تشنج در روابط است و برای یک فرد وسواسی، عدم همکاری دائم همسر در کارهای منزل، ترس ها و نگرانی های او در مورد آسیب رسیدن به اعضای خانواده همگی زمینه ساز تشنج در روابط است. البته در این موارد دلیل باورهای غیرمنطقی و تشنج در روابط همسران عمدتا ناشی از اختلال هایی هستند که در بردارنده این باورهاست. باورهایی که تعیین کننده تصمیمات و رفتارهای طرفین هستند.
به طور کلی پیامد باورهای غیرمنطقی، دلزدگی احساس خستگی، کسالت، بی حالی، سردردهای مزمن، ناامیدی، غمگینی، آشفتگی عاطفی، کم اشتهایی و پرخوری است.


روح الله حدادی، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی