آرامیس مشاور




بازدارنده های افسردگی پس از طلاق

دوباره به زندگی برگرد
افرادی که پس از گذراندن یک تجربه تلخ در زندگی مشترک به دوران مجردی خود باز می گردند، آگاهانه یا ناآگاهانه دچار مجموعه از آسیب های روحی و روانی می شوند که البته با توجه به میزان جنسیت ، سن، اشتغال، و ... متفاوت است. هر چند طلاق امری ناخوشایند است، اما افراد مطلقه باید بدانند در پاره ای از موارد جدایی بسیار عاقلانه است، اما به دلیل گرفتاری زن و مرد طلاق گرفته با درون خویش و همچنین درگیری های متعدد و تشنج آمیز در زندگی سابق، دعوا و مرافعه، لج و لج بازی، ضرب و شتم ، رفت و آمد در محیط های مخرب دادگاه، خستگی روحی و روانی موجب می شود که این افراد به صورت طبیعی دچار بیماری افسردگی شوند که متاسفانه این بیماری روانی بیش از سایر عوامل؛ تهدید کننده حیات جسمی و روانی انسان هاست که در جامعه ما، دومین رتبه بیماری ها را از نظر تحمیل هزینه های روحی ، مادی و اجتماعی و اقتصادی به خود اختصاص داده است.

 

دکتر حسین مجتهدی ، مدرس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی معتقد است که به افسردگی باید نگاه ریشه شناسی داشت و در زمینه افسردگی بعد از طلاق ، دو رویکرد ریشه شناسی نقش بسیار مهم و پررنگی دارند. وی اظهار می دارد: «یکی از این رویکردها، رویکرد روان کاوانه است که بر مسئله فقدان تاکید می کند. وقتی فردی دچار فقدان شده که شامل از دست دادن عزیز یا جدایی است، با افسردگی روبه رو می شود. از دیگر رویکردها ، رویکرد تحلیلی است که در ان فرد مطلقه به نوعی پرخاشگری را به درون خود می ریزد. در واقع به دلیل تنش هایی که در مدت زندگی مشترک سابقش تجربه کرده، به نوعی به پرخاشگری باز می گردد که به صورت بیماری افسردگی جلوه گر می شود.»
با این حال، افسردگی نخستین اختلال روانی و رفتاری است که چه زن و چه مرد پس از دوران جدایی مدتی با آن گرفتار هستند. در واقع فرد پس از طلاق احساس گناه و شکست بیشتری می کند. در این حالت متخصصان بیان می کنند که شروع افسردگی در این دسته افراد دارای سلسله مراتبی است که ابتدا فرد به خشم و عصبانیت متوسل می شود و به نحوی با همه افراد مرتبط و غیر مرتبط درگیر شده و در پی یافتن مقصر است، که با گذشت زمان این حس آرام به تدریج جای خود را به احساسات دیگری چون غم، اندوه، پشیمانی و افسردگی می دهد. نمی توان منکر این قضیه شد که رایج ترین بحران در دوران پس از متارکه ، افسردگی است. آنچه در این زمینه مهم و قابل توجه است، شناسایی احساس افسرده در فرد و روبه رو شدن اگاهانه وی با احساساتی است که پس از طلاق به سراغش می اید که می تواند بسیار یاری دهنده باشد. کسانی که در این دوران از این بیماری روحی رنج می برند، با شناخت چهار سطح نشانه شناسی افسردگی، متوجه می شوند که به درمان قطعی و جدی نیاز دارند. این نشانه ها عبارتند از:
1- در سطح شناختی: افراد احساس بی ارزشی می کنند و با کاهش تمرکز، حافظه و توانایی در تصمیم گیری مواجه می شوند.
2- در سطح بدنی: این دسته از افراد با تغییرات فیزیولوژی چون افزایش یا کاهش خواب، اشتها، وزن، و میل جنسی روبه رو هستند.
3- در سطح هیجانی و عاطفی: افراد افسرده مدام احساس بدبختی ، خلاء، شرمساری و گناه دارند.
4- در سطح انگیزش: این اشخاص با کاهش تمایل در مشارکت فعالیت های مختلف روبه رو هستند و به مرگ بسیار می اندیشند.
روان شناسان راهکارهای فراوانی برای پیشگیری، درمان و بازسازی افسردگی پس از طلاق پیشنهاد داده اند که در ذیل چند مورد مهم و اصلی آنها را برمی شماریم.

از مشاوران و روان شناسان کمک بگیرید
طی بررسی های انجام شده در مراجعان خانوادگی به مشاوران، به ندرت می توان طلاق و جدایی ای را یافت که یکی از دو طرف قضیه دچار افسردگی نشده باشند. گاهی اوقات دیده شده که حس اندوه، غم، پشیمانی و افسردگی که به مدت طولانی زندگی فرد مطلقه را تحت سلطه خود قرار می دهد. هر زمان که حس کردید بعد از متارکه ، غم، اندوه و افسردگی با توجه به نشانه های ذکر شده به سراغتان امده است، از مشاوران و روان درمان ها کمک بگیرید. افکار ، نگرانی، احساسات و انچه موجب خشم و نفرتتان شده، بیان نمایید و حتی درباره پیام های نادرستی که ذهن تان را در برگرفته است ، با انها گفت و گو کنید تا بتوانید به راحتی مرحله بازسازی خود را سپری نمایید و حتی درباره پیام های نادرستی که ذهن تان را در برگرفته است، با آنها گفت و گو کنید تا بتوانید به راحتی مرحله نوسازی خود را سپری نمایید. مشاوره مرجع امنی است که می توانید با او درباره هر چیزی صحبت نمایید و در مقابل آنها به شما کمک می کنند که با مسائل کنار بیایید و شما را با مهارت های زندگی چون حل مسئله و تصمیم گیری آشنا می نمایند. آنها به ما کمک می کنند که چطور دوباره با انرژی و انگیزه زیاد زندگی تان را از سربگیرید و اگر تشخیص دهند که افسردگی شما شدید و حاد است، به طوری که تمام زندگی تان را فلج نموذه و شما را به یک روان پزشک معرفی می نمایند تا در کنار روان درمانی تحت دارو درمانی نیز قرار بگیرید.

افکار منفی را از ذهن تان دور کنید
«زندگی من به پایان رسیده»،« من شکست خوردم»، « هیچ وقت خودم را نمی بخشم»، «همه چیز را از دست دادم». این جملات، افکاری مسموم هستند که تاثیرات بسیار قوی بر احساسات شما دارند و حتی ممکن است که خود فرد متوجه آثار منفی این جملات بر روان شناسان نشود، چرا که ریشه بسیاری از مشکلات افراد افسرده، همین خطاهای فکری هستند که مدام به سراغتان می اید. افراد مطلقه باید بدانند که با جدایی زندگی شان به پایان نرسیده، بلکه باید انتظار زندگی دیگری را داشته باشند، پس تا جایی که می توانید ، سعی کنید افکار منفی را متوقف کنید. متخصصان بهترین راه حل را در این می دانند که این دسته از اشخاص باید افکار منفی خود را روی کاعذ بیاورند و از دید یک شخص بالغ به آن جملات بیندیشند که در این برهه از زندگی شان ، پیروی از این افکار آیا منطقی است یا خیر؟ تا جایی که ممکن است سعی کنید از جملات مثبت و افکار مثبت استفاده نمایید مانند: «من خوشحال هستم» یا «زندگی جدیدی در انتظارم است.»

اعتماد به نفس خود را باز یابید
محققان معتقدند بعد از طلاق، اعتماد بنفس فرد مطلقه به طور چشمگیری کاهش پیدا می کند که متاسفانه این مسئله نشان از آغاز و شروع بیماری افسردگی در شخص است؛ هر چند کمبود اعتماد به نفس به دلیل قطعی افسردگی نیست، اما براساس پژوهش ها این دو (اعتمادبنفس و افسردگی) پابه پای هم پیش می روند. فقدان اعتماد به نفس موجب می شود که شما به دشمن ارزش های خود تبدیل شوید. جالب است بدانید که سازمان بهداشت جهانی در توصیف افسردگی، از فقدان اعتماد به نفس صحبت می کند.
روان شناسان برای بالابردن اعتماد به نفس چند راهکارهای مهم را پیشنهاد نموده اند:
با خودتان صادق باشید
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید
با افراد مثبت نشست و برخاست کنید
خودتان را دست کم نگیرید
نسبت به جسم خویش احساس خوب داشته باشید
قاطع باشید و نه گفتن را بیاموزید
مسئولیت پذیر باشید
به انجام کارها و موفقیت هایتان هر چند کوچک افتخار کنید.
جملات و ذکرهای ارام بخش را با خود تکرار کنید

خودتان را دوست داشته باشید
انسان باید بداند که ابتدا خودش را همان گونه که هست دوست بدارد. این اطرافیان ما نیستند که ارزشمان را پایین می آورند، بلکه اغلب خود ما موجب این کار می شویم. پاسخ به اینکه ما چگونه خودمان را دوست داشته باشیم چنان آسان نیست؛ چرا که بعد از جدایی، افراد مدام دارای یک احساس گناه هستند که این حس، مانع از آن می شود که فرد خودش را دوست داشته باشد. این دسته از افراد باید به این بینش برسند که هیچ اشکالی ندارد اگر در بعضی از زمینه ها اشتباه می کنند؛ چرا که ما انسانیم و هیچ کدام مان کامل نیستیم. پذیرفتن اشکالات خودکامی به سوی دوست داشتن خودمان است. عشق ورزیدن به خود، از مهم ترین کلیدهایی است که موجب می شود انسان با خود آشتی و ارتباط مجدد برقرا کند و احساساتش را به راحتی با دیگران در میان بگذارد.

احساس گناه را از خود دور کنید
فرد مطلقه پس از جدایی ، احساس طردشدگی دارد و سعی می کند به بررسی رفتارهایش در زندگی سابقش بپردازد و خود را مقصر و گناهکار جلوه دهد، اما برای غلبه بر این حساس باید بدانید که از هم پاشیدن یک رابطه تقصیر شما نبوده است و با گذشت زمان هر دو طرف باید مسئولیت طلاق را بپذیرند. البته محققان درباره جدایی از دو نوع احساس گناه نام می برند:
1- احساس گناه نا به جا و نامناسب که احساسی است که بعد از ارتکاب هر خطایی به انسان دست می دهد، مانند زمانی که روابط عاطفی پایان می پذیرد و طبیعی است که از رنجاندن دیگری و خود احساس گناه می نماییم، اما سرانجام می توانیم با این احساس پس از گذشت زمان کنار بیاییم.
2- احساس دیگر، احساس گناه آبگیر است که درون برخی از افراد وجود دارد که ریشه در کودکی شان دارد و وقتی برایشان حادثه ای پیش می اید و تلنگری به این آبگیر خورده می شود ، دچار احساس گناه و اضطراب می شوند که چنین احساسی ممکن است فرد را از پای دراورد . این نوع احساس گناه، شما را به افسردگی حاد سوق می دهد. بهتر است با کمک مشاورخود، این مسئله را تحت کنترل درآورید.
روابط دوستانه را گسترش دهید
ممکن است زن و مرد مطلقه بعد از جدایی به جای رفت و امد با دوستان و آشنایان خود، ارتباطشان را کاهش دهند یا قطع نمایند، اما این گوشه گیری خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنید شما را به سمت پیشرفت بیماری افسردگی سوق می دهد. رفت و آمد با افراد قابل اعتماد می تواند در این برهه از زندگی تان موجب احساس امنیت و آرامش شود. حمایت دوستان حقیقی در این مرحله نقش مهمی دارد؛ چرا که دوره درمان شما را کوتاه تر می کند. همیشه یک گروه حمایت کننده از نزدیک ترین دوستانتان داشته باشید که حمایتگر عاطفی، راهنمای همیشگی و مشوق شما در کارهایتان باشند. در این دوران از دوستی ها پذیرا باشید؛ چرا که در روابط دوستانه، مهر ورزیدن وجود دارد و این مسئله برای فرد افسرده بسیار حیاتی است. تا جایی که می توانید، از دوستی های اینترنتی دوری کنید. انرژی فکری و زمانی که صرف این نوع دوستی ها می کنید، شما را از دنیای واقعی دور می کند. شما می توانید از اینترنت برای کسب اطلاعات ، تبادل نظر و وسعت بخشیدن به افق دید خود بهره بگیرید، اما هرگز آن را پایه دوستی قرار ندهید.
و اما نقش حیاتی خانواده
تاثیر افراد خانواده، چگونگی حمایت و رفتار آنان با مبتلایان به بیماری افسردگی اهمیت ویژه ای دارد و به جرات می توان گفت که خانواده نقش مهمی در پشت سرگذاشتن واقعه طلاق فرزندانشان مخصوصاً زنان دارند. والدین باید به فرزندانشان کمک نمایند تا در طول افسردگی بعد از جدایی و با اموزش از تجربیات گذشته، با اگاهی به خودسازی بپردازند.
همچنین به استقلال آنها در خانواده توجه نمایند و اجازه ندهند که فامیل و آشنایان در زمینه جدایی و حالات فرد مطلقه دخالت نمایند. همچنین خانواده می تواند با ترتیب دادن میهمانی و مجالس شادی طی هفته و روزهای اول جدایی، به فرزندش کمک کند. گاه افراد مطلقه به دلیل نداشتن حمایت خانواده به افسردگی مزمن دچار می شوند که این مسئله از اهمیت نقش حمایت والدین از فرزندشان نشان دارد؛ چرا که این مسئله ممکن است موجب خشم لجام گسیخته و عصبانیت غیرقابل کنترل فرد مطلقه شود و از خانواده اش دوری کند.


زهرا خالقی، کارشناس ارشد روان شناسی