آرامیس مشاور




طلاق معنوی ، نگاهی دیگرگون به مسئله طلاق

شاید بتوان به یقین گفت که جدایی و از هم پاشیدگی کانون خانواده در رویدادی به نام طلاق، یکی از تیره ترین و تلخ ترین رویدادهایی است که در زندگی برخی انسان ها رخ می دهد . بی شک نمی توان اثرات ویران کننده و در هم شکننده آن را بر انسان ها انکار کرد. اما در برخورد با پدیده طلاق و روان شناسی تاثیرات منفی و مخرب آن در زندگی ، شاید بتوان به گرایش های نوینی که تلاش در شکل گیری و پایه گذاری نگاهی متفاوت و تازه در برابر آن دارند، توجه کرد که از آن به عنوان پدیده «طلاق معنوی» نام می برند. به کاربردن واژه ای معنوی، بار مثبت و دل گرم کننده آن در کنار پدیده ای به نام طلاق و جدایی که ویرانی و تخریب را به ذهن تداعی می کند، چشم اندازی نوین در برابر ما می گشاید.

اینکه بتوان با نیروی سازنده و دلگرم کننده چنین گرایشی، آغاز یک زندگی دیگر را پی افکنیم و مسیری که به کلی از دست رفته می پنداریم، دوباره باز یابیم. پس طلاق معنوی، آغازی به بازیافتن «خودی» است که در محاق تنگ و تلخ دلسردی و نا امیدی گرفتار شده است. باید با گرایش و نگاهی متفاوت ما، از آن «خود از دست رفته» بارویی توانمند و نیرومند برای برخورداری از روحیه ای مثبت و سرشار از میل به زیستن و تغییر دادن در خود بسازیم تا بتوانیم پای به جهانی نوین و سرشار از عشق و دوست داشتن بنهیم.


تیرگی و تلخی ویران شدن کانون خانواده
نمی توان انکار کرد که طلاق خود ویراین و از هم پاشیدگی کانون خانواده را در بردارد. این پاشیدگی و ویرانی آنچه که آن را پیوند و همبستگی میان دو انسان می نامند، یعنی ازدواج، با رودررویی با جدایی و گسست، اثرات بسیار عمیقی در روان زوج های طلاق ایجاد کرده و سایه یاس و ناامیدی را بر آن ها می گسترد. بی هیچ تردیدی اندیشه از دست دادن یار و مونسی که تا همین دیروز غمخوار و دلسوز همه پاره های زندگی ما بوده و اکنون در لهیب شعله های جدایی و از هم پاشیدگی کانون گرم خانواده رو به فنا می رود، بسیار دردناک و خردکننده است. این نشانه ها منفی و تیره، نخستین چیزهایی است که دنیای آدم ها را در رودرویی با طلاق به خود مشغول می دارد. همه امید و نیروی سازنده ادامه زندگی برای هر دو طرف درگیر به پایان می رشد، چرا که دیگر نمی توان به ادامه پیوندی امید داشت که در آن سیاهی و تیرگی موج می زند و خلاصی از آن تنها راه چاره است. این نکات گفته شده؛ داستان آشنای جدایی و طلاق است و در واقعیت آن نمی توان تردید کرد.


گرایشی نوین برای نگاهی تازه و متفاوت به امر طلاق
در سال های اخیر با توجه به رشد روزافزون و نگران کنننده طلاق و جدایی در خانواده ها، بررسی های روان شناختی نشان داده است که شاید این امکان وجود داشته باشد که بتوان با پدیده ای که برا منفی آن بسیار مطرح شده، به گونه ای متفاوت برخورد کرد و با اتخاذ نگاهی دیگر ، از گرایش هایی سخن گفت که در این مجال اشاره ای کوتاه به آن ها، پدیده طلاق و اثرات آن را در منظری به کلی متفاوت می نهد و از داستان سیاه و تیره آن راهی به نور می یابد، اما چگونه و به چه شکل؟


جدا شدن و از هم پاشیدگی دو روح تصوری بیش نیست!
در بررسی ها و مطالعه های گسترده در سال های اخیر، گرایش هایی نوین شکل گرفته که سر آن دارد که از پدیده تلخ طلاق، باری مثبت و زنده و دگرگون کننده بسازد و از دریافت شاید نادرست ما از جداشدن و ویران شدن پیوند میان دو انسان براثر طلاق دوری بجوید. گفته شده که هیچ دو روحی بر مبنای طبیعت رابطه و ساختار روحی و روانی آن در جامعه بزرگ انسانی نمی توانند در اصل هستی بیکران از هم جدا شوند و نباید از هم پاشیدگی دو روح سخن بگوییم. این گرایش بر آن است که در بحثی مستدل و از نظر روان شناسی به خوبی نشان دهد که روح و روان ما انسان ها، در پیوندی بنیادی و اساسی در جریان زندگی طول و دراز قادر به جدایی دو روح از هم و پاشیدگی پیوند زوج ها از هم نیست، بلکه گشودن دریچه ای دیگر برای یافتن آنی استکه تصور کرده ایم از دست داده ایم.
شاید بتوان به این مهم ، با نگاهی از سر شکیبایی و غور و تفکر دریابیم که جدایی روح های انسانی در طبیعت وجود، در راستای بی نهایت این هستی، اصلا امکان پذیر نبوده و نخواهد بود. پیوند روح انسان ها در ذات طبیعت وجود نهاده شده و دنیای کوچک اجتماع دو انسان که به دلایلی شاید درست اکنون به این نتیجه رسیده اند که از هم جدا شوند، لزوما جدایی دو روح و پیوند میان آنها نیست. اما این جدایی، به وارونه، راه تازه ای در برابرشان گشوده است که در آن زمان یافتن آن «خود گم شده» آنها است، خودی که تا آن زمان به دلیل بی توجهی و عدم آشنایی واقعی به نیازهاهی درونی رشدشان، از آن غافل بوده اند. اکنون دریچه به جهانی نوین گشوده شده است که چه بسا بتوانیم نیرومند تر و والاتر برخیریم و از آن خود هراسیده و در هم شکسته که تصورات ما به نادرستی ساخته و پرداخته ، رها شده و خود خویش را دریابیم! خودی که اکنون تشنه این هست که دریاید که می توان و باید که به وجود در آن مقیاس عظیم و والای آن بنگرد و از این تجربه منفی ، مسیری بسازد که در آن رشد و بالندگی و پیش بردن یک زندگی تازه و متفاوت با اهرم هایی سرشاز از امید و توجه به این خود راستین بسازد.

طلاق معنوی راهی نوین برای شناخت واقعی خودمان
پس از این امکان هست که از درون فرآیندی که فکر می کردیم ویران کننده و درهم شکننده ما است، پا به دریافت نوین و مثبتی از تجربه طلاق بگذاریم. این واقعیت را کتمان نمی کنیم و به وجود آن اذعان می کنیمکه حادثه ای تلخ در زندگی مان پیش آمده، اما پذیرفتن این واقعیت و حرکت به سوی بازسازی آنچه که «تصور» کرده ایم از دست داده ایم، آغاز سفری درونی و روحی است برای ساختن نگاهی مثبت و پیدا کردن آن مسیری است که به ما این را نشان دهد که با از دست دادن شریک زندگیمان ، همه چیز پایان نیافته است. شاید این درسی بوده که این هستی عظیم و پهناور ما را در کوران تجربه طلاق قرار داده تا که به صداهایی در درون خودمان گوش دهیم که زمان بسیار درازی به عنوان «ازدواج» از گوش دادن به آن به هزار دلیل ممکن و ناممکن از آن پرهیز کرده ایم و برای حقانیت نداشتن آن! برای خود هزار توجیه و تفسیر آورده ایم. این زمان جدایی و طلاق؛ زمان بیدار شدن ما است، آن را به مثابه صدای زنگی در نظر بگیریم که می گوید برخیز! که تا کنون در خواب بوده ای.
این حادثه تلخ به ما درس می دهد که عشق و دوست داشتن در خود ما است و برای پایداری به آن باید باور کنیم که در ما به عنوان موجودی انسانی ودیعه ای هست که به ما از روز ازل داده شده تا که توان آن را داشته باشیم که دوست بداریم و دوستمان بدارند. این را باور کنیم که عشق را نه در جایی دیگر، که در خودمان بیابیم. این همان طلاقی است که از درون آن معنویتی بی نظیر سربلند می کند.


چکیده ای از کتاب Spiritual Divorce نوشته دبی فورد، روان شناس و نویسنده معروف آمریکایی
مترجم مسعود ابوالفتحی