آرامیس مشاور




چه زمانی طلاق آخرین راه حل است؟

چه زمانی طلاق اقدامی اجتناب ناپذیر است؟
برای پاسخ به این سوال که چه زمانی طلاق اجتناب ناپذیر است، جواب یکدستی برای همه موارد وجود ندارد و مسئله برای هر مورد با مورد دیگر کاملا متفاوت است. اگر مشکلات در زندگی زناشویی به حدی برسد که طلاق تنها راه حل باشد، باید پیش از نهایی کردن تصمیم، به دو موضوع مهم توجه کرد: مسائل مربوط به فرزندان و شرایط پس از جدایی.
خانواده ها معمولا به دو دسته خانواده با فرزند و بدون فرزند تقسیم می شوند و مسئله جدایی و عواقب آن باید در این دو نوع خانواده به طور جداگانه بررسی شود.

در خانواده های گروه اول، یعنی خانواده های بدون فرزند، این کار براساس معیارهایی که برخی از آنها در ذیل می آید باید صورت بگیرد که گاه تعیین آنها به کمک یک فرد متخصص مانند یک روان پزشک و یا روان شناس مجرب نیازمند است.


 طلاق عاطفی
گاهی طلاق و جدایی ماه ها و حتی سال ها قبل از جدایی و طلاق رخ می دهد. این گونه طلاق ها به جدایی ها و طلاق های عاطفی مشهورند.
اگر فردی در مراجعاتش این موضوع را بیان کند که دیگر قادر به تحمل فرد مقابل و همسر خود نیست، روابط نزدیک و زناشویی خود را به طور کامل قطع کرده یا این روابط همراه با آزار و اذیت است و یا شکل یک طرفه به خود گرفته است یا واقعا دو طرف به نقطه ای رسیده باشند که تحمل برایشان ممکن نباشد و خلاصه در رابطه شان به بن بست رسیده اند، آنگاه می توان به راه حل آخر یعنی طلاق فکر کرد.
اگر فرد متخصص و روان شناس خانواده یا بالینی این گونه تشخصی دهد که فرد به مرحله کامل و مطلق طلاق عاطفی رسیده است، آنگاه هیچ گونه توصیه ای برای ادامه زندگی زناشویی نمی شود کرد. در این موارد توصیه به بچه دار شدن بزرگ ترین ظلم را در حق آن بچه نورسیده خواهد کرد. معمولا در این گونه موارد، به دنیا آمدن بچه نیز در به تاخیر افتادن طلاق کمکی نمی کند و تنها جدایی را سخت تر خواهد کرد. به بن بست رسیدن می تواند ریشه در توافق های فرهنگی و اجتماعی نیز داشته باشد؛ و یا ممکن است همراه با این احساس در یک یا هر دو طرف باشد که طرف مقابل در سراشیبی سقوط کرده که شبیه بن بست است.


بیماری همسر
از سوی دیگر، یکی دیگر از مسائلی که طلاق امری اجتناب ناپذیر می کند، بیماری هر یک از دو طرف است. اگر هر یک از دو طرف (که در هنگام عقد بودن و شوهری از سلامت کامل برخوردار بودند) به دلیل نوعی بیماری از ایفای نقشی که قرارداد طبیعی ازدواج مستلزم آن است باز بماند، طلاق می تواند مطرح شود.
در بیماری روانی – اجتماعی مانند اعتیاد، اگر طرف مقابل همه تلاش های ممکن را برای بیمار کرده باشد و به نتیجه نرسیده باشد، آنگاه حقی برای جدایی و طلاق برایش ایجاد می شود. همچنین اگر یکی از طرفین به نوعی بیماری دچار شود که قادر به انجام وظایف زناشویی خود به طور مطلق نباشد و تمام امکانات برای درمان وی در نظر گرفته شود اما فرد درمان نشد، اگر طرف مقابل همچنان بدون در نظر گرفتن این نقصیه حاضر به ادامه زندگی با او باشد، طلاق معنا ندارد. اما اگر زمانی تصمیم به داشتن روابط زناشویی داشت، در این زمان حقی برای وی نیز ایجاد می شود و زمینه ای برای جدایی و طلاق به وجود می آید. به همین شکل اگر بیماری یکی از طرفین برای همسرش خطر جانی ایجاد کند؛ مانند مواردی که شخص حالات تهاجمی غیرقابل کنترل دارد، طلاق می تواند مطرح شود.


همسران دارای فرزند
در خانواده هایی که دارای فرزند هستند، عمده ترین معیار، زندگی آرام و سالم تر فرزندان است. اگر در کنار هم ماندن این دو نفر برای ادامه زندگی فرزندان سودمند نباشد و ادامه زندگی آنها هر روز با شکستی بزرگ تر همراه شود و درآن تفاهم هر روز کمتر و کمتر شود و دو نفر در مقابل یکدیگر از هم گذشت و عفوی به خرج ندهند، بهتر است فرزندان را از این محیط نا امن خارج کرد و طلاق و جدایی را توصیه نمود. به هر حال، راحتی و آسایش فرزندان و آینده آنها اهمیت زیادی دارد و باید آن را در مسئله طلاق مدنظر قرار داد. زمانی که فرزندی در این میان وجود دارد و تنها زن و شوهر مطرح نیستند، باید به دقت به این امر نگریست. یکی از مسائل بسیار عمده، تاثیری است که طلاق و جدایی بر فرزندان خواهد داشت.
بنابراین اگر جدایی و طلاق چه به صورت عاطفی و چه به صورت های دیگر مانند بیماری یا نداشتن توافقات فرهنگی و اجتماعی رخ دهد، تنها راه حل آخر است و باید آن را راه حلی بدون بازگشت دانست و تا زمانی که از آن مطمئن نبود ، نباید دست به انجام آن زد؛ چرا که تبعات پس از طلاق نیز بسیار زیاد است.

دکتر احمد محیط، روان پزشک و مسئول سابق دفتر سازمان بهداشت جهانی در مصر