آرامیس مشاور




اسلام در ارتباط با تربیت کودکان پیش از دبستان چه می گوید؟

نه رها سازی، نه اجبار و فشار
وقتی حضرت یوسف به برادرش بنیامین رسید، به وی گفت با اینکه برادر عزیزت را گم کرده بودی، چگونه توانستی ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند شوی؟! بنیامین گفت من پدر بزرگواری دارم که به من می گوید: فرزندم! اگر می توانی فرزندانی داشته باشی که زمین را با تسبیح و توحید خداوند گرانبها سازند، این کار را انجام بده! این روایت و روایات مشابه، یکی از پایه های نظری تشکیل خانواده را بیان می کنند. از دیدگاه اسلام ، نظریه تشکیل خانواده دو پایه اساسی دارد که یکی مربوط به همسران و دیگری درباره فرزندان است. آنچه مربوط به فرزندان است، « تربیت نسل توحیدی» است. براساس این نظریه، یکی از آن اموری که فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده را تبیین می کند، تربیت فرزندان موحد است. در این میان، مسئله این است که برای تحقق این امر چه باید کرد و چه اموری به موحد شدن فرزندان کمک می کنند و وظایف در این باره چیست؟

گاه دیده می شود، که برخی والدین در این زمینه بی تفاوت هستند و کاری به این مسئله ندارند و گاه برخی چنان در این زمینه پافشاری کرده و سخت گیری می نمایند که نتیجه عکس گرفته می شود. در برخی از متون دینی صحبت از آزاد گذاشتن فرزندان تا هفت سال نخست است که می تواند دستاویز عملکرد نخست نیز باشد و در برخی دیگر از متون حساسیت تربیت در کودکی و مسئولیت والدین درباره آن پرداخته شده که می تواند پایه عملکرد دوم قرار گیرد. در این فرصت برآنیم تا این مسئله را از دیدگاه اسلام در مقطع تولد تا پیش از دبستان بررسی کنیم . در این باره مسائلی وجود دارد که در ادامه به انها می پردازیم.

انتخاب نام نیک
نام، تابلو و نشان هر فرد است. این مسئله می تواند از سویی رویکرد جامعه شناسانه داشته باشد که با نظریه برچسب زنی ارتباط پیدا می کند و از سوی دیگر، می تواند رویکردی روان شناسانه داشته باشد. بر این اساس، نام و نشان ، بر رویه فرد و جهت گیری او تاثیر گذاشته و می تواند سرنوشت او تغییر دهد. به همین دلیل، اسلام عزیز برای آن تاکید جدی داشته است . نام های توحیدی و ارزشی می توانند به توحیدی شدن و دیندار بودن فرزندان کمک کنند. به همین دلیل، پیامبر اکرم (ص) نام های نازیبا ، مشرکانه و غیر دینی را تغییر می دادند. «روان شناسی نام» از دیدگاه اسلام، مسئله دامنه داری است که نمی توان در این فرصت بدان پرداخت؛ اما می تواند از مسئله های قابل بررسی در حوزه تربیت کودک باشد.

فرصت بازی دادن
شاید بتوان گفت که بازی کردن، باید حالت غالب در هفت سال نخست باشد؛ به گونه ای که او در ارضای نیاز به بازی ، آزاد باشد و در عین حال، هر کار تربیتی باید با محوریت این عنصر و آمیخته با آن صورت پذیرد. در روایات اسلامی ، از این دوره به عنوان زمانی برای بازی کردن یاد شده که نباید هیچ آموزش سازمان یافته یا کار برنامه ریزی شده ای از او خواست، بلکه باید به او فرصت بازی داد و حتی با او کودکی کرد و به بازی پرداخت. به همین جهت، معصومان (ع) به کودکان شان اجازه بازی میدادند و با آنان بازی می کردند. جالب اینکه این امر را می توان یکی از عوامل تربیت دینی کودک به شمار آورد، زیرا این کار ، موجب حلیم بودن او در بزرگسالی می گردد! بنابراین ، همیشه تربیت دینی با روش مستقیم صورت نمی گیرد.

از اموری که اموزش آن به کودک توصیه شده ، توحید است.
توحید اساس و شالوده اسلام است. در برخی روایات آمده سعی کنید اولین سخن فرزندتان «لااله الاالله» باشد. وقتی زبان کودک فصیح شد و توانست به خوبی سخن بگوید، « لااله الاالله»گفتن را به وی آموزش دهید. روشن است تحقق این امر به آن است که در فضای خانه و خانواده، و لابه لای بازی با کودک و سخنانی که با او گفته می شود، ذکر توحید پررنگ باشد تا کودک هنگام سخن گفتن ، آن را تکرار کند. این نشان می دهد که هر چند در این سن، تربیت رسمی و منظم وجود ندارد ، اما از راه های دیگر می توان توحید را منتقل ساخت. چه زیباست که هنگام بازی با کودک، به جای به کاربردن کلمات بی معنا، برخی از مهم ترین ذکرها بر زبان جاری شوند. جالب این که در روایتی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) ، سن این کار مشخص شده و آمده که در سه سالگی به کودک گفته شود این ذکر را بگوید و سپس او را رها کنید. قسمت پایانی حدیث نشان می دهد که گفتن این ذکر و توصیه به آن، نباید پایدار و مستمر باشد همین که این جمله را بگوید، کافی است . این می تواند با توجه به روحیات کودک در این سن بیشتر به بازی علاقمند است ، متناسب باشد؛ اما در عین حال، او به حال خود نیز واگذار نشده است.
از این گذشته ، امر دیگری که در تربیت توحیدی کودک تاثیر دارد، وفا به وعده است. کودک در این سن، به ویژه پدر خود را «رب» خود می داند. بنابراین بدقولی کردن پدر می تواند در آینده فرزند را نسبت به خداوند بی اعتماد کند و او را به سمت گناه بکشاند.

موضوع دیگری که اموزش آن توصیه شده، ولایت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (ع) است.
در ادامه روایتی که بخشی از آن بیشتر گذشت و سن سه سال را برای آموزش توحید مشخص ساخته بود، آمده که پس از گذشت حدود هشت ماه از آن تاریخ، از او خواسته شود که بگوید «محمد رسول الله» سپس به حال خود رها شود تا چهار سال آن تمام شود. آن گاه از او خواسته شود صلوات بفرستد و بگوید «صلی الله علی محمد و آله». جمله نخست ، آشناسازی با اصل رسالت پیامبر (ص) است و جمله دوم ، دو نکته دارد: یکی اضافه شدن اهل بیت است و دیگری درود فرستادن بر حضرت و خاندان مبارکشان که شعار اسلام است.

موضوع دیگر نماز است.

برای آموزش نماز و زمان آن، در روایات تعابیر مختلفی سن مشخص شده و از شش سالگی ، بین شش و هفت سالگی، و هشت سالگی یاد شده است. گاه نیز سخن از سن به میان نیامده و ملاک هایی بیان شده، مانند رسیدن به سن درک و تمیز و شناختن دست راست از چپ. با توجه به این ملاک ها شاید بتوان علت تفاوت در ذکر سن را نیز تفاوت مخاطبان حضرت در ملاک ها دانست.

در برخی روایات آمده که این امر از سن تمیز و تشخیص کودک، و با موضوع قبله و سجده آغاز می شود. در همان روایت ، کودک را باید رها کرد تا پنج سال او تمام شود. وقتی پنج سال او تمام شد، از او پرسیده شود که دست راست و چپش کدام است. اگر دانست، صورت او به سمت قبله برگردانید و از او بخواهید سجده کند سپس تا هفت سالگی به حال خودش رها شود. وقتی هفت سال او تمام شد، یک مرحله بالاتر رفته و به صورت ابتدایی وضو به او آموزش داده شود و از او خواسته شود که دست و صورت خود را بشوید و نماز بخواند . این نماز خواندن بیش از یک سجده به جای آوردن است و طبیعی است که باید در این بین مراحل نماز به او آموزش داده شده باشد. سپس رها شده تا نه سال او تمام شود. آن گاه به صورت کامل، وضو به او آموزش داده شده و خواسته شود به صورت منظم نماز بخواند و برای ان پافشاری شود.

موضوع دیگر، روزه است.
یک موضوع مشخص است و آن اینکه این کار باید پیش از بلوغ شروع شود اما برای زمان روزه، دو ملاک بیان شده است: یکی طاقت داشتن و دیگری نزدیک شدن به بلوغ که هر دو می تواند قابل جمع بوده و به یک مسئله که همان طاقت داشتن باشد، اشاره داشته باشد. جالب اینکه تاکید شده در این سن، روزه تمرینی است، نه تکلیفی و تصریح شده که به اندازه توان باید روزه بگیرند و سپس افطار کنند و دوباره روزه بگیرند، تا هنگام اذان. در این نوع روزه مهم این است که توان خویشتن داری کودک افزایش یابد و تا جایی که ممکن است صبر نماید، نه اینکه به مجرد گرسنگی یا تشنگی افطار نماید. بعد از این مرحله تمرینی، نوبت به تکلیف می رسد که برای این مرحله تصریح شده که بین 14 تا 15 سال باید بر این امر پافشاری کرد و به جد از فرزند خواست و وی را مورد مواخذه قرار داد.

موضوع دیگر، آموزش قرآن کریم است.
در روایات ، بر آموزش قرآن کریم توصیه شده و ان یکی از حقوق کودک بر پدر دانسته شده و برکات فراوانی برای آن نقل شده است. اما درباره زمان آن کمتر به صراحت سخن گفته شده است. در برخی از روایات ، پیش از بلوغ آمده است. در برخی دیگر از روایات آمده که وقتی کودک عاقل شد و توانست قرآن را بخواند، نماز به وی آموزش داده شود. این نشان می دهد که طبیعتاً آموزش قرآن از پیش از این مرحله باید آغاز شده باشد.
از مسائل مهم در این زمینه آن است که در عین اینکه تقریباً زمان هر کدام از موضوعات مشخص شده، اما باید تفاوت میا کودکان رعایت شود. گاه برخی را می توان زودتر به یکی از این امور واداشت و برخی را دیرتر. امام باقر (ع) در این باره می فرماید: «ما کودکان خود را وقتی پنج ساله اند، به نماز امر می کنیم؛ ولی شما کودکانتان را وقتی هفت ساله شدن، به نماز امر کنید. ما کودکان خود را وقتی هفت ساله اند، به روزه وا می داریم ؛ به اندازه ای که توان دارند، چه تا نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر. وقتی تشنگی و گرسنگی برآنان چیره شد، افطار می کنند تا اینکه به روزه عادت کنند و توان آن را بیابند ؛ ولی شما کودکانتان را وقتی نُه ساله شدند، به اندازه ای که توان دارند، به روزه وادارید و وقتی تشنگی با آنان چیره شد، افطار کنند.» بنابراین، هر چند نباید نسبت به تربیت دینی بی تفاوت بود و باید در زمان های تقریباً مشخصی آنها را انجام داد، اما باید شناور عمل کرده و تفاوت میان آنها را در نظر گرفت.

حجت الاسلام دکتر عباس بسندیده، روان شناس