آرامیس مشاور




پس از مرگ یکی از افراد خانواده ، چگونه از آسیب روانی کودک مان جلوگیری کنیم؟

وقتی فرشته های کوچولو عزادار می شوند
مرگ رویدادی است که همیشه با زندگی همراه است. همه ی موجودات زنده، از گیاه و حشره و حیوان گرفته تا انسان ها، مرگ را تجربه می کنند. شاید اولین رویارویی هر کودکی با مرگ، دیدن حشرات مرده با گیاهان خشک شده باشد. کودکان کم کم و با مرور زمان می توانند مرگ را درک کنند و بین آن و سایر رویدادهایی که بین آنان و دیگران فاصله می اندازد، مانند سفر با مهاجرت، تمایز قائل شوند.


 برای کودکان سنین زیر شش سال مفهوم مرگ به عنوان رویدادی انتزاعی قابل درک نیست.

آن ها فرض را براین می گذارند که فرد مرده، باز خواهد گشت، مانند کسی که سر کار رفته و بر می گردد. یا مانند مهمانی که به شهر خودش برگشته، اما چند ماه بعد دوباره او را خواهند دید. به همین دلیل رفتارهایی را که دیگران از آن ها انتظار دارند نشان نمی دهند. بسیاری از کودکان در سنین پایین، وقتی حتی والدین خود را از دست می دهند، مشغول بازی می شوند بزرگ ترها به اشتباه آنها را سرزنش می کنند، یا سعی می کنند به آنان بفهمانند الان باید ناراحت باشند. برخی از قضاوت دیگران می ترسند، «الان بقیه چی فکر می کنند؟ مامانش مرده و خودش داره بازی می کنه و می خنده؟» باید خود را جای کودک گذاشت و موضوع را از نقطه نظر او دید. سرزنش، دعوا، تهدید و تحقیر بعدها اثرات بسیار منفی به دنبال خواهد داشت. احساس گناهی که در این شرایط می تواند در کودک به وجود بیابد با او خواهد ماند، و زمانی که مرگ را درک کند. این احساس گناه او را آزار خواهد داد. پس از رشد سنی کم کم مرگ به عنوان واقعیتی همراه با زندگی درک می شود. کودک رفته رفته می فهمد فرد مرده هرگز باز نخواهد گشت و در این مورد از هیچ کس کاری ساخته نیست. در اینجاست که باید با استفاده از راهکار های زیر به کودک در تطبیق بهتر با شرایطی که پیش آمده کمک کرد.

 توضیح با ساده ترین کلمات
برای این که به کودک توضیح دهید چه اتفاقی افتاده است. ساده ترین کلمات و در عین حال روشن ترین و واقعی ترین ها را به کار ببرید. از فعل مردن استفاده کنید؛ نه خوابیدن، آخرین خواب، رفتن سفر ابدی و مانند آن، خیلی عینی و واقعی توضیح بدهید فردی که مرده، نمی تواند چیزی بخورد، نمی خوابد و راه نمی رود.


 نگرانی های کودک را جدی بگیرید
مرگ یکی از عزیزان در بسیاری از کودکان، می تواند ترس از این که خودشان هم بمیرند ایجاد کند. بخصوص وقتی یکی از عزیزان در اثر ابتلا به یک بیماری جان خود را از دست می دهد، کودک همیشه نگران است خودش چه علائمی دارد و آیا او هم در حال مرگ است یا نه. به او اطمینان بدهید از نظر جسمانی سالم است و جای نگرانی وجود ندارد.


 نشان دادن سوگوار بودن
کودکان بعد از سن شش سالگی که نسبتاً با مفهوم مرگ آشنا می شوند، برای نشان دادن سوگواری خود، شیوه های متفاوتی دارند، گاهی، رفتاری که کودکان در زمان از دست دادن کسی، که خیلی دوستش دارند، از خود نشان می دهند برای بزرگترها عجیب و غیرقابل درک است. شناخت این رفتار کمک می کند کودک را درک کنیم. درک بهتر احساس کودک کمک می کند رفتار مناسب تری با او داشته باشیم و با همدلی و حمایتش، از او در برابر این فشار محافظت کنیم. از جمله رفتارها و احساس هایی که سوگواری کودک را نشان می دهند، به این موارد می توان اشاره کرد: کم خوابی، کابوس شبانه، کم اشتهایی، شب ادراری، بی قراری، چسبیدن به افراد باز مانده، بغل کردن و نوازش کردن آن ها، جست و جوی فرد از دست رفته، تنها نخوابیدن، گوشه گیری، و گریه کردن، لذت نبردن از فعالیت هایی که معمولاً لذت بخش هستند، آرزوی مرگ، پرخاشگری، سکوت ممتد و طولانی، افت تحصیلی، کاهش توجه و تمرکز، فراموشکاری، اشکال در تصمیم گیری، افکار یا حتی رفتار خود تخریبی، احساس خشم، اندوه، گناه، درماندگی، ناتوانی، ناامیدی، تنهایی، ترس و اضطراب، سرگیجه، احساس خستگی و کسالت، تنگی نفس، آه کشیدن زیاد، خشکی دهان، تپش قلب، احساس کرختی و سنگینی در بدن، ضعف عضلاتی، احساس گرفتگی و خفگی در گلو، درد معده برخی از این رفتارها، مانند بیقراری، می تواند واکنش های نامناسبی از سوی دیگران را همراه داشته باشد.


 چه باید گفت، چه نباید گفت
کودک در مورد فرد از دست رفته سئوال خواهد پرسید. بهتر است به سوال هایش پاسخ داده شود. کودک می خواهد بداند چه اتفاقی افتاده است. از جمله های کوتاه و سریع بپرهیزید. نگویید: « مادرت مرده، دیگه نیست» رد شوید. فکر نکنید درد و ناراحتی شما، از او بیشتر است یا این که او هنوز برای فهمیدن کوچک است موقعیتی را برای صحبت کردن با او فراهم کنید. او را در آغوش بگیرید، یا دستش را در دست بگیرید. برایش بسته به سنش، توضیح بدهید فردی که فوت کرده، دیگر در کنار او نیست. برایش توضیح بدهید این در کنار او نبودن به چه معناست. همچنین برایش توضیح بدهید او نمی تواند بر گردد و کسی نمی تواند در این مورد کاری انجام بدهد. به او نشان بدهید چقدر متأسف هستید و اطمینان بدهید از او حمایت و محافظت خواهد شد. برخی با جمله های کلیشه ای سعی می کنند کودک را آرام کنند. مثلاً می گویند « همیشه خدا اونایی که خیلی خوب هستند رو پیش خودش می بره» گفتن چنین جمله ای دنیایی از اضطراب را برای کودک به همراه خواهد داشت؛ یعنی کسانی که الان هستند و نمرده اند خوب نیستند؟ یعنی افرادخوبی که هستند و او خیلی دوستشان دارد هم بزودی خواهند رفت؟ به کودک نگویید فرد از دست رفته، به سفر رفته است. چنین حرفی پیامد هایی دارد. او همیشه منتظر خواهد بود و انتظار دارد به سفر رفته بالاخره بر گردد، یا تماس بگیرد.


 شرکت در مراسم
در کشور ما، مانند بسیاری از فرهنگ ها، رسم بر این است بعد از مرگ افراد، مراسمی برپا می شود. افرادی را که از دست داده ایم به خاک می سپاریم. شرکت در این مراسم و تماشای صحنه ی خاک سیاری، برای کودکان زیر دبستان و حتی تا هشت نه سالگی توصیه نمی شود. مشاهده چنین صحنه ای می تواند کابوس ها و ترس های فراوان و نیز اضطراب را به دنبال داشته باشد. به خصوص کودکان کم سنی که درک درستی از مرگ ندارند. ممکن است بسیار بترسند. در مراسم سوگواری اما نیازی نیست آنها را دور نگه دارید. مگر اینکه رفتارها به شکلی باشد که او را وحشت زده کند یا به او احساس نا امنی بدهد. برای کودکان بزرگتر شرکت در مراسم سوگواری فرصتی است برای عزیزی که از دست داده اند سوگواری کنند. در واقع، سوگواری لازمه ی برگشتن به زندگی عادی است. افرادی که نمی توانند به موقع برای عزیز از دست داده ی خود سوگواری کنند تا مدت طولانی تری با این مسئله دست به گریبان خواهند بود و با احتمال بیشتری به اختلالاتی چون افسردگی و افکار خودکشی مبتلا می شوند.


 احساس گناه
کودکان به خصوص در سنین کم، گرایش به این دارند که مرزی بین افکار خود و واقعیت قائل نشوند آنها در بسیاری از موارد ممکن است خیال کنند با فکر کردن روی زندگی تأثیر می گذارند. به همین دلیل اگر در مورد فردی که از دست داده اند، افکار منفی داشته باشند، فکر می کند افکار منفی او مسبب اصلی حادثه و مرگی است که اتفاق افتاده است. با او صحبت کنید و سعی کنید شنونده ی خیلی خوبی باشید تا مسیر فکری او را دریابید. به او اطمینان دهید هیچ تقصیری ندارد. دلیل مرگ را برایش توضیح دهید. البته از شرح جزئیاتی که تصویر ذهنی بدی در ذهن او بسازد پرهیز کنید. به او اطمینان بدهید عامل مرگ، ارتباطی با او یا افکارش ندارد. اگر احساس کردید این موضوع زیاد او را آزار می دهد، منتظر نمانید با گذر زمان برطرف شود، بلکه از یک روان شناس کودک کمک بگیرید تا با تقاشی، بازی درمانی و صحبت این موضوع حل شود.


 از بین بردن همه چیز با حفظ یادگاری ها
گاهی افراد فکرمی کنند اگر آثار به جا مانده از عزیز از دست رفته را از بین ببرند یا پنهان کنند، کودک با ندیدن آنها غم خود و فرد از دست رفته را فراموش می کند. این در حالی است که کودک نمی خواهد فرد از دست رفته که برایش خیلی عزیز بوده فراموش شود هیچ کس عزیزی که دیگر در بین آنها نیست را فراموش نخواهد کرد بهتر است آلبومی از او درست کنید و نگه دارید. همچنین عکس هایش را در خانه روی یخچال، روی شومینه یا مانند آن نگه دارید. به علاوه می توانید یک یادگاری کوچک، یک یادبود از وسایل او را به کودک بدهید تا نزد خود نگه دارد و از این طریق کسی که دوست داشته و دیگر در کنارش نیست را به خاطر داشته باشد.


 بار سنگین مسئولیت
گاهی با مرگ یکی از والدین، احتمالاً به قصد شریک کردن کودک در آنچه خانواده با آن دست به گریبان است، یا احساس قدرت بخشیدن به او، به او جملاتی گفته می شود. که واقعاً برایش سنگین هستند «حالادیگه تو مرد این خونه هستی. حالا تو باید برای خواهر کوچکترت مثل مادر باشی. حالا تو باید از مادر و برادر کوچکت مراقبت کنی. از این به بعد تو باید بیشتر مراقب مامانت باشی» این جمله ها بار مسئولیتی را روی شانه های کوچک کودک می گذارد که فراتر از توان او است.


 اضطراب جدایی
مرگ یکی از عزیزان می تواند در برخی کودکان باعث اضطراب جدایی شود. ممکن است آنها به دلایل و بهانه های مختلف، از دور شدن سایر عزیزان خود سرباز زنند. مثلاًکودکی که مادر بزرگش فوت کرده، ممکن است به دلیل دل درد، نخواهد به مدرسه برود، چون در واقع، نگران است در زمانی که نیست، مادرش را هم مانند مادر بزرگش از دست بدهد. تنها تسلیم خواسته ی او نشدن، مشکلی را حل نمی کند و در چنین شرایطی بهتر است از کمک یک متخصص بهره بگیرید.


دکتر بهنوش خرم روز، کار شناس ارشد روان شناسی بالینی کودک و نوجوان
گردآوری: مرکز مشاوره روان شناسی آرامیس