آرامیس مشاور




چارلز ریچادز اسنایدر (Charles Richard Snyder) سرشار از امید

آشنایی با روان شناسی که خوب می دانست چه طور امیدوار باشد و دیگران را به اینده امیدوار سازد
یکی از موضوعات مورد علاقه اسنایدر، در پژوهش ، بررسی رابطه تحمل درد و امید در افراد بود. شاید مهم ترین بینش اسنایدر در رابطه بین تحمل درد و امید نه در پژوهش ها و آزمایشگاه امید او در دانشگاه، که توسط تجربه شخصی اش به دست آمد اسنایدر به مدت پانزده سال از درد شدید در قفسه سینه رنج می برد. دلیل این درد هیچ وقت به صورت دقیق مشخص نشد و پزشکان نتوانستند آن را برطرف کنند. این درد تا روزهای پایانی زندگی همراهش بود و اسنایدر فقط توانست ، به خوبی ، با آن کنار بیاید؛ آن قدر خوب که بسیاری از دوستان و همکارنش از این مشکل، اطلاعای نداشتند.

«چارلز ریچاردز اسنایدر» در 1944 به دنیا آمد. دوستان و نزدیکان او را ریکی صدا می کردند. خانواده اش ماهیگیر بودند و به خاطر موقعیت شغلی خود ناچار می شدند هر سال منطقه زندگی خود را تغییر دهند. این جا به جایی های مکرر در دوره کودکی و نوجوانی استادیدر باعث شد با افراد گوناگونی ارتباط برقرار کند و تلاش کند در کوتاه ترین زمان ممکن در هر جایی دوستی برای خود دست و پا کند. همین موضوع تاثیری مهم براستایدر داشت . در بزرگسالی ، اسنایدر توانایی ویژه ای در برقراری روابط عاطفی با اطرافیان خود داشت. حتی زمانی که فقط گفتگویی کوتاه در جریان بود اسنایدر می توانست از نظر هیجانی و عاطفی به فرد مقابل به خوبی نزدیک شود. دوستان او معتقد بودند این ویژگی اسنایدر نه بر مبنای خصوصیتی ذاتی که در اثر یادگیری دوران کودکی و نوجوانی در او به وجود آمده است.
امید، امری آموختنی
علاوه بر مهارت های ارتباطی قوی اسنایدر شاید بتوان ادعا کرد خصوصیت شخصیتی اش یعنی امید بالای و، نیز با شغل خانوادگی شان در ارتباط است.
ماهیگیری ، آن هم در نیمه ابتدای قرن بیستم، هنوز پیشرفت چندانی نکرده بود و از ابزارهای متعدد ماهیگیری، که این روزها به صیادان کمک می کند از مکان زندگی و عبور ماهی ها اطلاع داشته باشند، خبری نبود.
یکی از مهم ترین ابزار صیادان امید بود؛ امید داشتن صیدی خوب. اسنایدر نیز در خانواده ای بزرگ شد که صیاد بودند و زندگی خانوادگی آنان با شغل شان گره خورده بود. به نظر می رسد امید بالا نیز امری است که اسنایدر، از همان کودی آن را آموخته بود.
از ابتدا در مسیر رواشناسی
اسنایدر، بعد از اتمام دوران دبیرستان، وارد رشته روان شناسی در دانشگاه شد. در 1972 دکترای خود در روان شناسی بالینی را از دانشگاه متودیست جنوبی گرفت و کارآموزی دوره روان شناسی بالینی خود را در دانشگاه وندربیلت پشت سر گذاشت. سپس وارد دانشگاه کانزاس شد و به مدت 34 سال در این دانشگاه به اموزش و پژوهش پرداخت.
به قول همکارانش دانشگاه خانه دوم او بود. در دانشگاه با همکاران دانشویان خود روابط نزدیکی داشت و از جمله اساتیدی بود که «نمی دانم» و «من خراب کردم» را به راحتی به زبان می آورد.
همسرش بکی، در طول سال ها همراه خوبی بود. خانه آنان، که فاصله چندانی با دانشگاه نداشت ، محل رفت و آمد همکاران و دانشجویان اسنایدر بود و در این میان بکی ، همیشه ، به مشکلی برخورد می کرد که دیگران از حضور درخانه شان احساس آرامش داشتند.
اگر بخواهیم بسیار خلاصه اشاره ای به نظریه امید اسنایدر کنیم، می توانیم بگوییم امید از نظر او سه سازه دارد . «اهداف» شامل اهداف بلندمدت و کوتاه مدت ، «تفکر گذرگاه» یعنی توانایی در نظر گرفتن مسیرهای متنوع برای رسیدن به هدف و «تفکر واسطه» به معنای توانایی ایجاد انگیزه و پایدار نگه داشتن آن تا رسیدن به هدف . در صرف داشتن اهداف، افراد امیدوار و نا امید تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد.
در واقع تفاوت افراد امیدوار و نا امید در تفکر گذرگاه و واسطه است.

رابطه تنگاتنگ امید و درد
یکی از پژوهش های عروف او مشخص ساختن رابطه بین میزان امیدواری و تحمل درد است. روش او خلاقانه و ابتکاری بود. در سال 2000 در برنامه زنده صبحگاهی یکی از شبکه های تلویزیون سراسری آمریکا ، با انجام آزمایشی کوتاه، نظر بسیاری را به خود جلب کرد.
در این برنامه از سه نفر از افراد حاضر در برنامه خواست توان و تحمل خود را برای نگه داشتن دست شان در ظرفی پر از آب یخ امتحان کنند.
آب ظرف آن قدر یخ بود که بعد از چند لحظه انگشتان آنان بی حس و بعد از آن درد شروع می شد. هر کدام از داوطلبان می توانستند هر زمانی که تحمل درد برای شان غیرقابل تحمل می شد دست خود را بیرون بیاورند.
بعد از این که مدت زمان تحمل درد در هر کدام از این سه نفر مشخص شد، اسنایدر با توجه به نمره آزمون امید، که پیش از آغاز برنامه از آنها گرفته بود، نشان داد میزان تحمل درد در آنان با میزان امیدواری شان رابطه ای مستقیم دارد و در واقع ، پیش از آغاز این آزمایش نتیجه آن را می توانسته پیش بینی کند.
این برنامه هم نظر مردم عادی را به خود جلب کرد و هم برای متخصصان تامل برانگیر بود.
در سال پایانی زندگی اسنایدر، او و همکارنش، به صورت گسترده تر، به انجام چنین آزمایشی در بین دانشجویان خود پرداختند و طی آن دو گروه را مورد بررسی قراردادند، گروهی که کار اموزشی و مداخله ای پیش از آغاز آزمایش روی آنها صورت گرفته بود و طی آن سطح امید در آنان افزایش یافته بود و گروهی دیگر که به عنوان گروه کنترل حضور داشتند. نتیجه این پژوهش بعد از مرگ اسنایدر در سال 2008 به چاپ رسیده است.
همان طور که اشاره شد خود اسنایدر تجربه تحمل درد به مدت پانزده سال را داشت، شاید شوخ طبعی علاوه برامید بالایش کمک حال او در کنار آمدن با این تجربه بود. چرا که معتقد بود در هر شرایطی باید در زندگی تفریحی حتی کوچک داشت.
اسنایدر در جمله معرفش می گوید «اگر نتوانی به خودت بخندی، موضوع خنده دار بزرگی را از دست داده ای.» در واقع، سعی می کرد به اشتباهات و مشکلات خود با دیدی مثبت بنگرد، کاری که سبب می شد به آینده امیدوار باشد.
عمری پربار
اسنایدر در تالیف 23 جلد کتاب مشارکت داشته که شش جلد از این کتاب ها در خصوص امید به رشته تحریر درآمده است. یکی دیگر از موضوعات پررنگ در کتاب های اسنایدر روان شناسی مثبت است.
می توان گفت اولین کتاب در حوزه روان شناسی مثبت به قلم اسنایدر نوشته شده است؛ کتابی با عنوان روان شناسی مثبت.
یکی از دیگر فعالیت های ماندگار او سردبیری مجله روان شناسی بالینی و اجتماعی به مدت دوازده سال است. همچنین در تنظیم 262 مقاله مشارکت داشته است.
در اواخر سال 2005 سرطان اسنایدر تشخیص داده شد و در فاصله زمانی بسیار کوتاهی، یعنی کمتر از دو ماه بعد از تشخیص، در ژانویه 2006 درگذشت.


نرگس عزیزی، کارشناس ارشد مشاوره